-
دیر می شود...
پنجشنبه 12 خردادماه سال 1390 01:26
فراموشم کرده ای یا بی خبری را پیشه می کنی تا آسوده باشی جمله ای جوابی کلامی هیچ آیا از خود نمی پرسی در چه حالم ؟!؟ چگونه روزگار می گذرانم؟!؟ لحظه هایم را بی تو چگونه سپری می کنم؟!؟ آیا به فکر دلتنگی هایم نیستی ؟؟؟ نگران تنهایی هایم دلواپسی هایم بی قراری هایم چرا از حال خود آگاهم نمی کنی تا اندکی آرام گیرم چرا بی خبر...
-
تا چشم کار می کند جای تو خالیست...
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1390 00:23
دلم هوای یار کرده است دلم هوای عشقبازی ممنوع کرده پنهانی اما بی ریا کوتاه اما از ته دل سرشار دلهره اما شیرین... جایی خواندم : پاک ترین هوای دنیا متعلق به لحظه ای است که دلمان هوای هم را می کند! دل من اکنون هوای تو را کرده آیا تو نیز اینچنینی؟! نمی خواهی بازگردی ازین فاصله ها؟!؟ اندکی بیاندیش به این قلب کوچک در قفس......
-
چشمانم به آسمان است
یکشنبه 8 خردادماه سال 1390 23:11
چشمانم به آسمان است و منتظر چرا این ساعت ها نمی گذزد ؟ پس کی ساعت 9:30 دقیقه سر می رسد تا من به آسمان خیره شوم و قاصد خوش خبر سوار بر بال نسیم از یار من خبری برایم آورد. بوسه ای نوازشی خاطره ای ... چقدر دلم برای آن چشمان زیبا تنگ شده است . به آسمان نگاه می کنم تا شاید در نور ستاره ای برق چشمان تو را ببینم و سیاهی...
-
نامه ای برای تو
یکشنبه 8 خردادماه سال 1390 21:47
سلام ! حال من خوب است ملالی نیست جز خیالی دور که مردم به آن بی قراری می گویند امروز هم بی تو گذشت با خاطراتت با نشانه هایت و با یادت اینجا جایت خالیست کمی باران بارید شیشه خیس بود نمی دانم شاید هم چشمان من بارانی بود اما هر چه بود هوای تازه ای شد از همان ها که قدم زدن را می طلبید دو نفره راستی تا یادم نرفته است بنویسم...
-
شنبه های بی تو
شنبه 7 خردادماه سال 1390 23:12
شنبه های بی تو در سکوت می گذرد و چه غمگین است حس دور بودن از تو چقدر بی تو تنهایم، و چقدر بی تو از گریه سرشار در این شبهای دلتنگی برای چشمان مهربانت چشمان عاشقم می گرید شنبه های بی تو سخت می گذرد ببخش مرا که دلتنگی می کنم در ساعت موعود هر لحظه تو را فریاد می زنم اما چه کنم که آسمان حتی صدایم را نمی شنود هر ثانیه،هر...
-
چه حال و هوایی دارد اینجا
شنبه 7 خردادماه سال 1390 01:31
آمده ام اینجا در یک مکان مقدس و نورانی چه حال و هوایی دارد اینجا از در دیوار نور مقدس می بارد و دل را پاک می کند می دانستم به تو میرسد آن بوسه ای را میگویم که سوار بر نسیم برایت فرستادم بوی حرم را شنیدی از آن ؟ در حرم امن الهی برایت فرستادم اینجا همه چیز خوب است به جز دلتنگی ....
-
یار سفر کرده
جمعه 6 خردادماه سال 1390 23:10
ای یار سفر کرده ام هنوز چندی از رفتنت نمی گذرد که جای خالی ات در کنار من غوغا می کند رفتی، بی من دلتنگ شدم، بی تو تنها شدیم، ما ای یار سفر کرده ام هنوز چندی از رفتنت نمی گذرد که بی تاب نبودنت شده ام چگونه طاقت بیاورم ثانیه های طولانی نبودنت را؟ چگونه دلتنگ نشوم دستان مهربانت را آغوش گرمت را صدای آرامش بخشت را و چگونه...
-
چشم به راهت می مانم
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 22:51
چشم به راهت می مانم به سفر می روی مثل همیشه این بار اما طولانی تر دلتنگ می شوم دستانت را می فشارم می بوسمت می بوسی ام بغض می کنم زود می روم حلقه های اشک را نمی بینی اما چشم به راهت می مانم می روی رفتنت را می بینم آه که از حالا دلتنگت شده ام چه بسیار بسیار بسیار تو می گویی مواظب خودت باش در دل می گویم به امید دیدن...
-
عشق من روزت مبارک
دوشنبه 2 خردادماه سال 1390 23:59
به آسمان گفتم قشنگترین جمله را بگو تا برای عزیزترین کسم بنویسم : گفت بنویس دوست دارم بی نهایت باصداقت تا قیامت عزیزم آهنگ صدایت زیبا ترین ترانه زندگیم نفس هایت تنها بهانه نفس کشیدنم و وجودت تنها دلیل زنده بودنم است پس با من بمان تا زنده بمانم امروز روز سپاس گذاری از خداوند است زیرا که عشق را آفرید تا یادمان باشد کسی...
-
من و تو باهم . . .
دوشنبه 2 خردادماه سال 1390 23:41
از خواب پا میشی تو خونه گنجشکه داره میخونه آسمونم آبیه و هوام که آفتابیه منم خسته میام پیشت روحیم بدجور داغونه اگه آرومم نکنی بدجوری میشم دیوونه وقتی منو داری یا تو بغلم لمو دادی تو بگو چه احساسی داری اگه به من حس خاصی داری وقتی منو داری منو داری یا تو بغلم لمو دادی لمو دادی تو بگو چه احساسی داری مگه با من رودرواسی...
-
تو قلب من فقط تویی
شنبه 31 اردیبهشتماه سال 1390 22:21
دوستت دارم.... دارم از تو دور میشم داره تنها میشه قلبم میدونم نبودن تو جونمو میگیره کم کم چیزی از تنم نمونده بعد دل شکستن تو یه اتاق ساکت و سرد منو فکر رفتن تو دوست دارم دوست دارم هنوز عشق منی میدونم منو از یاد میبری بهونه نفس کشیدنم تویی دوست دارم ... تو قلب من فقط تویی دارم از یاد تو میرم بی تو هر لحظه میمیرم ته...
-
عاشق شدنت را دوست دارم
شنبه 31 اردیبهشتماه سال 1390 01:08
آن زمان که عاشق می شوی و دلتنگ من آن زمان که از من می نویسی و از عشقی که به من داری آن زمان بیشتر دوستت دارم خیلی زیاد نمی دانم از این عشق خوشحال باشم یا ناراحت ولی هر چه هست باعث غرور من است و مایه افتخار نمی دانم می دانی ؟؟ می دانی که چقدر دوستت دارم ؟؟
-
تکلیف دلم چیست؟!
پنجشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1390 23:43
یک لحظه بایست صبرکن تکلیف دلم را روشن کن دلی که عاشقش کردی اینچنین نا آرام عاشق بی قرار صبر کن نگاهم کن مثل تابش خورشید گرمم کن بعد برو برگرد لبخندی بزن فاتحانه به معجزه ات در قلب دور افتاده ام برگرد لبخندی بزن مغرورانه به تصاحب یک عشق کوچک از یک دختر ساده بیا قدم بزنیم در خیالمان دستهایت را بگیرم دستهایم را بگیر...
-
حواست نبود
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 21:23
حواست نبود عاشقم شدی حواست نبود عاشقت کردم حواست نبود مبتلایم شدی حواست نبود گرفتارت کردم حواست نبود شیطنت کردم خودم را در آغوشت جا کردم فاصله هایمان کم شد به صفر رسید و تو غرق در تمنای خواستنم به من عادت کردی حواست نبود وقتی بازی عشق را با تو آغاز کردم وقتی روی دیوار نقاشی کردم قلب کشیدم و تو با قلم در دستت قلبم را...
-
چه می کند چشمان تو با من!!
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 00:27
چشمان زیبایت امان از من بریده و آتش بر دلم می زند بسوازن مرا ای آتش عشق... نمی دانم چه حسی است که در هنگام نگاه در چشمانت به من دست می دهد. ولی هر چه هست مرا به سوی خویش می کشاند... و مرا دیوانه کرده است . با اینکه از نزدیک به چشمانت نگاه کرده ام نمی دانم چشمانت چه رنگی است و یا چه شکلی است فقط می دانم که جذاب است و...
-
عشق دلیل نمیخواهد باور کن!!!
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 22:11
Once a Girl when having a conversation with her lover, asked یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید Why do you like me..? Why do you love me? چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟ I can''t tell the reason... but I really like you دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"*دوست دارم You can''t even tell me the...
-
بی آنکه بدانم چرا...
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1390 21:35
غمگینم دوستت دارم شادم دوستت دارم می گریم دوستت دارم می خندم دوستت دارم می رنجانی ام دوستت دارم می آزارمت دوستت دارم با توام دوستت دارم تنهایم دوستت دارم باران می بارد دوستت دارم آفتاب است دوستت دارم کنارتم دوستت دارم از تو دورم دوستت دارم وقتی در آغوشتم دوستت دارم نوازشم می کنی دوستت دارم قهر می کنم دوستت دارم آشتی...
-
تو مقصر نیستی
چهارشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1390 20:58
تو مقصر نیستی، اگه من بی تابم اگه من بی قرارم اگه من بیمارم اگه وحشت دارم از شروع کابوس، اگه چشمام سرخه اما باز بی خوابم اگه آرامشم از بین رفته تو مقصر نیستی، اگه دلم شکسته اگه ذهنم پر از سکوته پر از ترسه پر از تردیده تو مقصر نیستی ، اگه بی اراده سرد میشم اگه مثل سایه ایی آروم میرم و تنهات میذارم رسم زمونه همینه عاشقی...
-
خودم را نمی بخشم
چهارشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1390 00:05
امروز به اندازه همه عمرم خجالت کشیدم از روی تو خجالت کشیدم از اینکه تو را در چنین موقعیتی قرار دادم خودم را نمی بخشم چرا باید به خاطر من و خواسته من در این موقعیت قرار بگیری نمی بخشم خودم را که به خاطر من آزرده شدی و استرس بهت وارد شد. حرفی جز یک دنیا خجالت و شرمندگی ندارم و قول می دهم دیگر این صحنه ها تکرار نخواهد شد...
-
من چیستم؟!؟
دوشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1390 23:13
از جنس عروسکم زیبا اما خواب آلوده با لالایی هایت از جنس شکلاتم گاهی شیرین. گاهی تلخ از جنس نگاهم ماندگار در خاطره هایت از جنس بارانم می بارم بر کویر غصه هایت از جنس بهارم می رویانم تک تک شکوفه های لبخندت را از جنس رویایم می سازم برایت وسعتی از عشق از جنس غروبم ساکت و نارنجی و از جنس طلوعم آتشین و نورانی از جنس زمانم...
-
می شنوی صدای قلبم را ؟!؟!
یکشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1390 23:37
گوش کن خوب گوش کن صدای ضربان قلبم را می شنوی که فریاد می زند "دوستت دارم" آه آن روز که این فریاد را نشنوی من دیگر نیستم... محبوب من عشق تو مرا به کجا برده عشق تو مرا به چه حالی انداخته ، این نوا، همان نواییست که عشق برای ما نواخته چه کردی با من، که اینک حال من اینگونه است دل من بی قرار یک لحظه در کنار تو...
-
قاصدک
یکشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1390 08:50
قاصدک هایم را به سویت روانه می سازم تا برایت خبر بیاورند که من اینجا بی تو در انتظارت هستم می نویسم خط خطی می کنم باز به نام تو می رسم به مهربانی هایت نگاه سبزت و ترانه های جادویی ات می اندیشم به پرسه های دو نفره مان در هوای پاک دلدادگی و قدم زدن های سبزمان در کوچه های خاطره و لبخندهای مهربان تو به شیطنت های رنگارنگ...
-
کجایی ؟!؟!
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1390 00:11
تو نیستی که ببینی چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاریست ! چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست ! چگونه جای تو در جان زندگی سبز است ! تو نیستی که ببینی ، چگونه پیچیده، طنین شعر نگاه تو در ترانه ی من ! تو نیستی که ببینی ، چگونه میگردد ، نسیم روح تو در باغ بی جوانه ی من ! چه نیمه شب ها ، کز پاره ی ابر سپید به روح لوح سپهر تو...
-
همه اینها را تو ساختی
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1390 23:53
از آن توست مهربانیم حرارت دستانم و شور نگاهم تو بودی که شعله عشق را در من روشن کردی و مرا اینگونه گرم ساختی. این آغوش من بدون تو گرما ندارد و بدون تو سرد است. وقتی تو برای من می نویسی و چنین زیبا می نویسی غرور مرا در بر می گیرد و مرا به آسمان می برد. دلم میخواهد فریاد بزنم : آهای مردم دنیا این نوشته های زیبا برای من...
-
امشب تو را می خواهم
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1390 21:54
امشب دلم می خواهد کنارت باشم امشب دلم می خواهد در کنارت بیارامم امشب دلم آرامش با تو بودن را می خواهد دلم دستهایت را می خواهد مهربانی حرارت عشق امشب نوازش هایت را می خواهم آرام آرام آرام امشب دلم می خواهد بگویم دوستت دارم دلم می خواهد در تاریکی به تو لبخند بزنم دستانم را بفشاری و خیال کنم جز تو کسی مرا نمی بیند آه که...
-
این دنیا رو بی تو دوست ندارم
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1390 11:02
تو با من من با تو میمونم همیشه قدر تو رو میدونم دوستت دارم این رو میدونی کنارم همیشه میمونی حالا بخندو بیا بغلم کن بگو دوستم داری و عاشقترم کن نگاه کن چشمام پر از التماسه همین الان عاشق شو و راحتم کن عزیزم دوستت دارم من این دنیا رو بی تو دوست ندارم عزیزم برات میمیرم من این دنیا رو بی تو دوست ندارم دستاتو وقتی که...
-
خودت عاشقم کردی
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1390 20:28
چقدر ساده چقدر صادقانه و چقدر زیبا مرا عاشق خودت کردی نمی دانم اول عاشقت شدم و بعد اسیر مهربانیت یا این مهربانی هایت بود که مرا اینچنین شیفته ساخت هر چه هست میدانم تو مرا عاشق کردی عاشق زیبایی عاشق مهربانی عاشق احساس عاشق لطافت این تو بودی که دلم را به رنگ آبی اسمان کردی و به لطافت باران و پر ستاره چون شبهای مهتابی تو...
-
برای تو . . .
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1390 22:58
عاشق شدنت را دوست دارم و در عین خود خواهی میخوام که هر روز بیشتر عاشقم باشی. نکند داری مرا شرمنده خودت میکنی و چه زیباست این شرمندگی. و چه زیباست دلنوشته های تو و چه غرور انگیز است کلامی که برای من بر لبانت نقش می بندد. و تن تو که آرامش را از دلم برده است و چه غوغای شیرینی است در دل و جانم و چه آتش خنکی است که جان را...
-
یک آسمان ستاره
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1390 22:13
حس می کنم نگاهت را که رودی است بی پایان و بوسه هایت که از جنس باران است و لبانت که به آتش می کشد گونه هایم را... آغوشت چه شکوهمند است و سخاوتمندانه است دستان مهربانت و نوازش گیسوانم که مرا تا بیکران رهنمون می کند و گرمای وجودت که آب می کند هر چه دلتنگی است ... و اینک ای طلوع ماندگار و همیشگی با نوازش دستان سرشار از...
-
من دیوانه . . .
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1390 22:03
آخ که چقدر خوبه، قدم زدن با تو چه خوب و آفتابیه، هوای من با تو گوش دادن به صدات چه لذتی داره... تو خلوت کوچه، گرفتن دستات، چه لذتی داره... بازم اجازه بده بهت سلام کنم با اینکه میدونم ؛ تو بی اجازه ترین ، عاشق این شهری! آخ که چه دلگیره هوای من بی تو، چقدر نفسگیره، قدم زدن بی تو جز منه دیوونه ، کی وقتی حس میکنه، که داره...