دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

تو سان بهاری

عکسش با تو :)

تو آمدی در بهار..

به سان بهار..

به زیبایی بهار

به مظلومیت فروردین..


تورا وقتی به خواب ناز رفته بودی تماشا کردم..

و دوباره عاشقت شدم..

عاشق زیبایی محض تو..

عاشق معصومیت بی اندازه تو..

مگر میشود تورا دوست نداشت و عاشق تو نبود...


گل بهاری من..

همیشه دوستت خواهم داشت و 

هر روز بیشتر از دیروز...

تورا می خواهم و دیگر هیچ


این روزها,  روزهای بعد از رسیدن,  بیشتر از همیشه دوستت دارم

چراکه  یافتم هیچ کس جای تو را نخواهد پر کرد

و حالا تو تو تنها چیزی هستی که می خواهم

دنیا بدون تو دیگر هیچ چیز جذابی ندارد


این روزها بیشتر از همیشه دلم برایت تنگ میشود

حتی اگر برای چند ساعت تو را نبینم

من به تو  معتاد شده ام  به لمس تن تو

و چقدر این اعتیاد  را دوست دارم


زمانی که تورو میبینم ناخودآگاه زبانم به تحسین باز می شود

همه تو سراسر زیباییست.

و من در تو تو چیزی جز  تحسین نمی بینم

هرچه در وجود توست برای من زیباست


برای همیشه با من بمان

بگذار برای همیشه تو را دوست داشته باشم

چرا که لایق این دوست داشتن  هستی

چرا که لایق هر چه خوب است هستی



بهار آمد تو آمدی



باز بهار آمد و بوی تو را آورد.

بهار همیشه بوی تو را می‌دهد. 


بهار امسال کمی فرق دارد..

زمستان سختی بود.

هر چه بود گذشت و تمام شد.

و اکنون تو در کنار منی .

و این بهار است که میفهمم بودن تو چقدر زندگی را زیباتر می‌کند.


بهاری دیگر در زندگی‌مان آغاز شده است. 

فصلی جدید با اتفاقات جدید.

هر فصلی که بیاید اگر تو با من باشی آن فصل بهار است.

و هر کجای دنیا که باشم وقتی تو کنارم هستی آنجا خانه است.


محبوب من 

حالا می‌دانم  که چقدر دوری از تو برایم سخت است.

حالا می‌دانم که چقدر زیاد دوستت دارم. 

حالا می‌دانم زندگی با تو چقدر زیبا و بهاری است. 

پس بمان برای من و باش کنار من..


زیبای من

امروز تو به دنیا آمدی.

امروز خاص ترین روز تاریخ است.

امروز روشن ترین روز سال است.

امروز عاشقانه ترین روز عاشقانه ترین فصل سال است. 


زندگی من 

تو آمدی..

و بعد از آمدن تو دنیا برای من همیشه بهار است .


آمدنت مبارک 

تولدت مبارک.


یادم نمی رود...


یادم نمی رود که تو همیشه بودی

و یادت باشد که تو همیشه خواهی بود..

حتی اگر نزدیک نباشی هستی 

در دل من همیشه هستی

یاد تو همیشه با من است 

هر جا بروم و هر چقدر دور باشیم


دور می شویم ولی امید داریم 

امید دیدار دوباره..

امید به زندگی جدید و هیجان انگیز.


اینجا منتظرت میمانم تا بیایی

بیایی و زندگی قشنگمان را ادامه بدهیم.

با تو هر جای دنیا زندگی زیباست.


این روز های دوری میگذرد و ما روزی با لبخند به آن نگاه میکنیم

و یادش به ما یادآوری میکند که چقدر با هم بودن ارزشمند است..

و ما همیشه قدر آن را می دانیم..


به یادت هستم در همه لحظات زندگی و تورا کنار خودم احساس می کنم..

ای همیشه بهترین من...



بهار آمد تو آمدی...


بهار آمد..

فصل زیبایی ها

فصل گل های بهاری..

و چه گلی زیباتر از بهار زندگی من.. 

بهار من از پنجمین روز بهار شروع میشود 

روزی که تو آمدی..

تو آمدی و بهار را آوردی..


چندین بهار است که تو را دارم 

چندین بهار است که خوشحالم و خوشبخت 

از وقتی تو آمدی..


زیبای من 

تو را دوست دارم و داشتم و خواهم داشت 

میدانی که دلیل نمی خواهد دوست داشتنت 

به هزاران دلیل و هیچ دلیل ..


تازه آمده من 

بمان با من و بیا با من..

میخواهم تو را به دور دنیا بگردانم 

و به همه دنیا فریاد بزنم که تو را چقدر دوست دارم. 

بیا تا بدانم دنیا مثل تو را ندارد 


عشق من بیا و تا ابد با من بمان ... 

آمدنت مبارک ابدیت من..

زمستانی که بهار شد



همین روز ها بود..

10 سال پیش..

زمستان آن موقع ها خیلی سرد بود

سرد و تاریک..

مانند زندگی آن روزهای من..


ولی ناگهان

خورشید طلوع کرد..

درست وسط زمستان سیاه و تلخ...

ناگهان بهار شد...


وقتی تو آمدی..

وقتی تو به زندگی من قدم گذاشتی..

اولین جوانه ها زمانی شکوفه زد که تو را دیدم

ناگهان همه برف ها آب شد..

وسط زمستان..


آری تو را که دیدم بهار آمد

ای متولد بهار

و از آن به بعد همیشه بهار است...

تو که باشی همه جا زیباست..

همه میخندند..

مثل خنده های دلربای خودت..


 10 سال است که زندگی می کنم

10 سال است که عاشق شدم

هر روز بیشتر از دیروز..


10 سال است که زمستان ها را دوست دارم..

چون مرا یاد تو می اندازد...


بهار من

بمان و همیشه خورشید زندگی من باش..

بمان و با من به دور دست ترین و سردترین نقطه دنیا بیا..

بیا و آنجا را بهار کن..

هر جا بروی بهار آنجاست..


عشق من سالگرد عشق مبارک...َ

بهار زندگی من خوش آمدی


بهار است و فصل خوبی ها

تازه شدن فصل و زنده شدن طبیعت..

بهار را دوست دارم

نه به خاطر زیبایی هایش

به خاطر هدیه هایی که به من داد


34 سال پیش بهار بود

دختری به دنیا آمد که سالها بعد زندگی مرا عوض کرد

و شد بهار زندگی من.

او عشق را به من هدیه داد..

عشقی بی نهایت و تمام نشدنی...


و سال پیش بهار بود...

باز هم هدیه بهار

شروع زندگی با بهاری ترین دختر دنیا...

و من خوشحال ترین داماد دنیا


یک سال گذشت

12 ماه

52 هفته

365 روز

هزاران لحظه تو

ده هزاران لحظه عشق

میلیون ها با هم بودن...


عشق من

دوست داشتنت تمامی ندارد

هر روز و هر لحظه بیشتر از قبل

خوشحالم از داشتنت و بودنم کنار تو

باش... همیشه...


روز روییدنت و روز پیوندت مبارک

تنهایی دیگر خواستنی نیست


روزگاری تنهایی خودم را دوست داشتم

و آن را با هیچ چیز دیگر عوض نمیکردم

وقتی خواستم با تو باشم برای همیشه از این نگران بودم

که دلم برای خلوت خودم تنگ خواهد شد

هر چند که تو با روی باز هر چه بخواهم به من میدهی حتی خلوتم را


چند وقتی گذشته است از زیر یک سقف بودنمان

و برای تنها چیزی که دلم تنگ نشده است تنها بودنم است.

و برعکس در وقت تنهایی دلم تو را میخواهد

و بی تاب دیدن تو می شوم

خانه بدون تو برایم غیر قابل تحمل میشود

تو نباشی دلم خانه را نمیخواهد..


با تو بودن را دوست دارم

عاشق شب ها کنار تو خوابیدنم

و صبح ها تو را دیدن کنار من...


آری تو را میخوام همیشه و همه جا...

تولد رویا


باز بهار آمد..

بهار بوی تو را می آورد..

بهار تو را می آورد

بهار بوی تو میدهد..


چند روزی که از بهار میگذرد تو می آیی..

می آیی به دنیا و به ناگاه دنیا زیبا می شود...

اصلا بهار به خاطر آمدن تو چنین زیبا شد..


تو آمدی و رویای کودکی من پا به جهان گذاشت..

رویایی که همیشه در سر می پروراندم و به نظر دست نیافتنی می آمد

رویای شیرین عشق تو...

رویای داشتن کسی که به اندازه خودت عاشقت باشد.


و اکنون

رویا به حقیقت پیوسته است

تو هستی..

در کنار من...

برای همیشه...

و چه زیباست بهاری که تو را به من برساند...

و چه زیباست بهاری که تو را با خود می آورد..


عشق رویایی من دوستت دارم

هر روز بیشتر از دیروز...

هر روز در رویای منی..

تولدت مبارک  عشق  رویایی من

همسفر عاشق من...


روز های با تو بودن

در سفر به دوردست ها...

من و تو...


تو که باشی دیگر هیچ نمیخواهم..

و به راستی که در سفر باید شناخت..

و چه خوب شناختمت و چه خوب به انتخاب خودم آفرین گفتم


سفر با تو..

بهتر از این نمی شود

به هرکجا برویم

فقط تو باشی و بس

تو باشی آنجا بهشت است

و تو نباشی جهنم..


خوشحالم که تو را دارم

و خوشحالم که تو را برای همیشه دارم

و تو همسفر زندگی من شدی..

و در این سفر به درازای عمر تو با من هستی

و تو باشی سفر عمر شیرین و دلچسب می شود..


باش...

همیشه با من باش..

بهترین من..

همسفر همیشه من


سوگند یاد میکنم...


و اکنون به همه اعلام کردیم عشقمان را و پای عهدمان را  امضا کردیم و بلند فریاد زدیم

" بله " من تو را میخواهم

برای تمام عمر.. تا ابد.

تا زمانی که این عشق عمیق ریشه دار هست...

و سوگند یاد کردیم..


سوگند یاد کردم  به طراوت بهاران  تا هماره آنچه بر خود روا می دارم  بر تو  روا دارم  و آنچه بر خود نمی پسندم برتو نیز نپسندم و برای تو شوئی وفادار باشم...


سوگند یاد کردی  به سرسبزی و باروری تابستان   تا با من مهربان و همدل باشی و غرور و احترام مرا را همواره به جای آوری. نیاز مرا نیاز خود و در بی نیازی و بی آزی همسازو همگام من باشی.


سوگند یاد کردم به رنگارنگی پائیز  تا هماره پشتیبان و یاور تو باشم در شادیها ، غمها ، دارائیها و ناداری، تندرستی و بیماری و منزلت بانوی خویش را در تنهائی و در میان انجمن چون گوهری یگانه پاس دارم.


سوگند یاد کردی  به سپیدی وپاکی زمستان  که همواره اجاق گرمی بخش بختمان را روشن و پر فروغ نگه داری و برای من همسری وفادار و مهربان باشی.


این سوگند ها را قبل تر خورده بودیم

زمانی که دل در گروی یگدیگر دادیم..

نانوشته و ناخوانده .. فریاد بی صدا زدیم..

بارها و بارها سوگندمان یادمان آمد

و این رشته از هم جدا نشد... و قوی تر و عمیق تر شد.

تا به امروز رسیدیم و سوگندمان را فریاد زدیم...


عشق همیشه و هنوز من

هم اینک سوگند یاد می کنم...

به تازگی همیشه این عشق..

به نگاه مسحور کننده تو...

به زیبایی یکتای تو..

به 731 شاخه گل رز آبی...

سوگند یاد میکنم...

تا همیشه و هر روز بیشتر از دیروز عاشقت خواهم ماند .
و هر روز یک بار بیشتر به تو خواهم گفت :


دوستت دارم

ای همیشه دوست داشتنی..


یک قدم نزدیکتر...


تابستان شروع شد

پر از گرما و نور...

ولی این یکی فرق می کند..

این بار پر از عشق هم هست..


و باز یک قدم نزدیکتر به تو..

از این به بعد بیشتر دارمت و بیشتر میخواهمت..

دیگر همه می دانند که عشق من هستی و عاشق تو هستم

و همه به انتخاب من احسنت گفتند...


و باز هم نزدیک تر خواهم آمد.

و بیشتر تو را خواهم داشت..

تا زمانی که همیشه با تو باشم

و آن زمان است که به آرزویم می رسم.


و آن زمان تو دیگر هستی

برای همیشه..

و آن زمان صبح وقتی چشمانم را می گشایم تو را خواهم دید

تو در کنار من خوابیدی و من تماشایت خواهم کرد.


آن روز نزدیک است..

روزهای سراسر تو..

باز هم بهار و عشق همچنان ادامه دارد...


یه سال دیگه با تو تموم شد

و یه سال دیگه با تو شروع خواهد شد.

یه سال پر از عشق با تو داشتم

و یه سال دیگه پر از تو با تو خواهیم داشت.


بهار مرا به یاد تو می اندازد

ای شکوفه بهاری قشنگم

فصل شگفتن تو..

و بهار مناسب ترین فصل آمدن توست

مثل بهار سرسبز و شاداب

مثل بهار زیبا و هیجان انگیز...


بهار من...

تو آمدی در زمستان من

و بهار را برای زندگی من به ارمغان آوردی

و بعد از آن همه فصل ها بهار بود..

با تو ای غنچه زیبای بهاری..


خوشحالم...

یک سال دیگر را می توانم با تو باشم

من همچنان تو را دارم

و به آن افتخار می کنم

تو ای روشنایی زندگی من.


سال نو مبارک عشق من

امیدوارم همیشه به همین اندازه خوشحال و رها باشی

و امیدوارم همیشه با من بمانی..


خوشحالم ...

یک سال پر از هیجان..

و تو...

و همچنان عشق ادامه دارد...


و باز روز عشق...

و باز تو..

چرا تکراری نمیشوی..

چرا خسته نمیشوی...

و این عشق همچنان ادامه دارد...

عجب تکرار لذت بخشی..

هر روز با تو  و تکرار هیجان...


دیگر سالها شده که هستیم

همدیگر را شناختیم و به هم احترام گذاشتیم

من شبیه تو شدم و تو شبیه من شدی..

از تو یاد گرفتم از من یاد گرفتی..

با هم بزرگ شدیم...


عشقمان پر از احساس است و پر از منطق

پر از هیجان است و پر از آرامش.

پر از چیزهای جدید و پر از تجربه..

پر از کودکانه است و پر از خرد...


با تو بودن را دوست دارم

تو را هم دوست دارم...

هیهات اگر یار بخواهی و نباشم


هیهات اگر یار بخواهی و نباشم

ای وای به من گر تو مرا یار ندانی

باید به تو زنجیر کنم بند دلم را

جانی و جهانی و چنینی و چنانی


والله که من عاشق چشمان تو هستم

والله که تو با خبر از این دل زاری
مهمان خیالم شده ای هر شب و هر شب
و الله شبیه منه دیوانه نداری


حقا که مرادی و مریدت شده ام من

حقا که تو خورشیده زمینی و زمانی
حاشا که به غیر از تو کسی در دلم افتد
هم سرور و هم بی سر و هم بی عیانی


ای نور تر از نور تر از نور تر از نور
ای ماه تر از ماه تر از ماه تر از ماه
تا امر کنی خاک در درگهت هستم
ای شاه تر از شاه تر از شاه تر از شاه


هیهات اگر یار بخواهی و نباشم