دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلیل دوست داشتن...


همیشه خوانده ایم:

دوست داشتن دل میخواهد نه دلیل!

ولی دوست داشتن دلیل هم می‌خواهد


وقتی عشق کسی کم رنگ می شود

وقتی بودن و نبودنت بی تفاوت می شود

وقتی دیگر به تو فکر نمی کند

وقتی دیگر دلتنگ نمی شود

وقتی دیگر سراغت را نمی گیرد

اینها یعنی دلیل برای دوست داشتن ندارد

یعنی دیگر دلی برایت نمی تپد که دوستت بدارد

یعنی پشتوانه و تکیه گاهی در کار نیست

که سر بر شانه هایش بگذاری

یعنی منتظر احوالپرسی نباش

یعنی نگران غصه هایت نیستم

یعنی به اشکهایت فکر نمی کنم

فراموشی همه ی حرفهای قشنگ

و این یعنی پایان احساس

یعنی تنهایی

و گم کردن عشق...


آیا به راستی عشق دلیل نمیخواهد؟

شکستن احساس مرهم نمیخواهد؟

و دوستت دارم اثبات نمی خواهد؟



روئیدن تو...



یک عشق

            یک یار

                 یک زندگی


ای عشق سالهای زندگی

    و ای مرد لحظه های عاشقی

             لحظه ی روئیدنت مبارک...


تمام دارایی من قلبم است

   قلبی که در سینه ام

     برای تو و به یاد تو می تپد

با دنیایی از عشق و آرزوهای قشنگ

در شب تولدت

     این قلب کوچک من

           هزاران بار تقدیم تو...


بی شک این هدیه ناقابل

      لایق قلب آسمانی و روح بزرگ تو نیست

اما

ارزشمندترین چیزی است که دارم

پس

   ای همسفر همیشگی من

       دلت را به من بسپار

  من برای دلسپردن های تو

        بهترین یار خواهم بود


هر سال

در شب میلادت

به این راز بیشتر پی می‌برم

که تو خلق شده ای تا

زیباترین لحظات را برایم بسازی

سپاس می گویم تو را

برای بودنت...


در این شب دوست داشتنی

تمام ثانیه‌های بودنم را

با طولانی ترین بوسه های عاشقانه

در قابی از نگاه

تقدیم چشمان مهربان تو می کنم


بیا به رسم عجیب خودمان

رنگ بزنیم

    خاطرات دیروز و امروزمان را

و رویا بسازیم

      فرداهای دلنشین مان را


بیا به رسم عجیب خودمان

پایکوبی کنیم

   در جشن دونفره مان

          کودکانه و سرخوش



ای ارمغان خوشبختی و شادمانی ها

         لحظه ی روئیدنت مبارک...



بهار دل من...


چه بهار زیبایی‌ست

             وقتی تو اینجایی

و چه آفتاب لذت بخشی است

                   وقتی تو بر من می‌تابی

 

یک نوروز دیگر

     شتابان به سمت ما آمد

و سال جدید

        ما را در آغوش گرفت

اما

عشق دیرین ما

    هنوز نشسته و ما را نظاره می‌کند

        فنجانی چای می نوشد و لبخند می‌زند

             و آلبوم خاطرات را بار دیگر ورق می‌زند

و به این می‌اندیشد

    که این سال جدید

         چه نقشی از ما

             در این آلبوم جای خواهد گرفت

و چه طرح رنگارنگ جدیدی

       در صفحات آلبوم، خاطره خواهد شد


من...

    دختر بهار...

        به تو دلبسته ام

و هزاران بار

   و هزاران سال

           خواهم گفت

نفیس ترین خاطرات زندگیم

          همه رنگارنگ حضور توست


پس با من باش

        با من باش و مرا رنگ بزن


بهاری و سبز

   عاشق و سرخ

     و آسمانی و آبی

             پرشور و نارنجی


من از سخاوت دستان تو

       رنگ میگیرم

             و شوق پرواز...

دستان مهربانت را

       تا ابد به من بسپار

من

    با داشتن تو

          تا همیشه

                همچون باران

پرتکرار و باطراوت خواهم ماند


تولد عشق..


امروز تو را دیدم

بعد از چندین روز دوری

تازه فهمیدم که چقدر دلتنگت بودم

هر چه همه چی خوب باشد وقتی تو نیستی یک چیزی کم است.

و وقتی هستی همه چیز سر جای خودش است


چند روزی است که متولد شده ای

تولدی پر از نور و روشنایی

و چند سالی است که در زندگی من متولد شده ای

و زندگی ام را روشن ساخته ای

و مرا دوباره به دنیا بازگردانده ای

با تزریق عشق به زندگی من


امیدوارم من هم توانسته باشم تو را عاشق کنم

میدانم که تمام سعی خود را کرده ام و خواهم کرد

و میدانم که ارزش این تلاش را دارد.

تا همین جا هم ارززشش بی نهایت است


امیدوارم سال ها در کنار هم جشن تولدت را برگزار کنیم

با هم و شاد و عاشق

مثل همه این سال ها

و هر روز عاشق تر از دیروز


امیدوارم روزهای با تو بودن تمام نشود..

بهار زندگی من..