دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

فصل خاطره سازی ...



باز فصل گشت و گذار از راه رسید

باز بوی خوش تفریحات خارج از شهر

و باز سفرهای دونفره با تو


چه لذتی بالاتر از باتو بودن

با تو تفریح رفتن

و با تو به اوج هیجان رسیدن


جاده..سبزی..درختچه..بوته های خار..گلهای رنگارنگ

زیرانداز..ساندویچ دست ساز تو..چای.. آجیل

رودخانه..آب بازی..گل و لای..سنگ و صدف

و مسیر برگشت و خستگی های تو


در راه من با تو روبراهم

و شانه ات میشود قطعه ای از بهشت

و من که سراپا آرامش

تمام اجزای صورتم 

هجوم میآورند برای لبخند زدن


چه لحظاتی بهتر از این

در کنار تو... و اینهمه خاطرات لذت بخش

این شادمانی بی حد و اندازه ی من

همه از لبخندهای تو سرچشمه میگیرد

و امنیت خاطر من

بخاطر وجود دستان پرتوان توست

به راستی تو پاداش کدامین کار نیک من هستی

که اینگونه عشق را

در تک تک لحظات زندگیم جاری ساختی

و من چگونه میتوانستم اینقدر خوشحال باشم

اگر تو تنها مرد زندگی من نبودی...

به تو افتخار میکنم  ای زمینی ترین فرشته آسمانی

می ستایمت ای بت مهربان من

و عاشقت میمانم ای عشق اسطوره ای من

دوستت دارم