دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

همه ی هستی من، روزت مبارک


ای شاهزاده ی قصه های من

ای مهربان ترین مرد رویاهای من

و ای مقدس ترین عشق زندگی من


در این روز قشنگ

و به یاد ماندنی

ناممکن است بتوانم احساسم را

با واژه ها بیان کنم


اما...

یک شاخه گل

یک سبد مهر

و یک زرورق لبخند

هدیه من به تو

از همین راه دور

از پشت این فاصله ها

تقدیم به تنها مرد زندگی ام


مردانگی ات را می ستایم

به وجودت افتخار می کنم

و به آغوش پر مهرت می بالم


همیشه دوستت دارم

همیشه دوستم بدار

روزت مبارک عشق ممنوع من


فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز


روزهای دور از تو...



دستانم بوی تو را می دهند

       وقتی از تو دور می شوم


نفس هایم عطر نفس‌های تو را می گیرند

         وقتی فقط خیالت را در آغوش می کشم


و چشمانم جز حضور دوست داشتنی تو چیزی نمی بینند

               وقتی فرسنگ‌ها از تو فاصله دارم

...


مرا عاشق کردی

آری

اینگونه مرا شیفته بودنت کردی

که دیگر جدایی از تو

سخت برایم غیرقابل باور است


من به تو پیوستم

بی هیچ اجباری

و بی هیچ اراده ای


دوستت می دارم مرد رویاهای من


تو را نه همچون یک عشق

یا یک دوست

یا یک یار

بلکه همچون خودم دوست دارم

تو که قسمتی از وجودم شدی

         ساده و مهربان

تو که رویای همیشگی من شدی

               چه در خواب و چه در بیداری

تو که در من فریاد می زنی

                      حتی آنگاه که از من دوری


تو را دوست دارم

نه به خاطر جذبه‌ات

و نه برای لبخند زیبایت

        بلکه برای عظمت قلبت دوستت دارم

و سخاوت دستان آتشینت

چرا که مرا همچون خودم دوست می داری


تو را نه به خاطر قلب‌های رنگینی که برایم می کشی

و نه برای گل‌های سرخی که روی صندلی ام می گذاری

      بلکه به خاطر تابش آفتاب عشقت

بر تک تک سلول‌های تنم

و هر تار از گیسوی آشفته‌ام در دستانت



تو را بی حد و مرز دوست می دارم

فارغ از گذشته و حال

بی ترس از گناه

و آنقدر عمیق

که معیارها برای اندازه اش بی‌معنا می شوند


دوستت دارم عشق بی انتهای من

          تو را به خاطر خودت دوستت دارم

                          و به خاطر خودم...

 

@};-