دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

وز سینه جدا مشو که جانی...

هیچ چیز در جهان

به خوبی بوی کسی که دوستش داری نیست

بوی نفس هاش 

وقتی در آغوشش خوابت میبره

بوی دستاش

وقتی نوازشت می کنه

بوی عطرش 

وقتی خودش نیست و لباسش هست

حتی بوی نوشته هاش اینجا

حتی اگه هنوز نخونده باشم


از وقتی تو اومدی تو زندگیم

همه چیز خیلی فرق کرده

سر آیینه ی اتاقم شلوغ تر شده

آهنگای شاد از همدیگه سبقت میگیرن 

لاک ها و رژ لب های قرمز دلبری می کنن

و لباس های رنگی بی تاب پوشیده شدن

دست و دلم بی قرار نوازش تو

و سرم به هر بهانه ای کج میشود روی شانه ات


این چندمین سالروز تولد توست 

که من روی کیک تولدت شمع میگذارم

و کلمات را از ته قلبم به روی کاغذ میاورم

چندمین.. مهم نیست..

مهم اینست که وجود تو در دنیا

برای عشق ورزیدن 

برای خندیدن 

و برای بودن کنار من 

لازم است

اینبار نمیگویم تا همیشه با من بمان

میگویم تا همیشه من خواهم بود


به قول مولانا:

وز سینه جدا مشو که جانی...

تولدت مبارک جان جانان


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد