دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

خواب آغوش تو


در آغوش تو می آسایم

بر زانوان تو می آرامم

و با دستان پرنوازش تو به خواب می روم..

چه خواب گوارایی است

و چه خواستنی است

تکرار دوباره آن...


من سالهاست که در پناه آغوش تو

عاشقی را آموخته ام و

بی هراس از دردها

سر بر زانوی تو

به همراه نوازشهای عاشقانه ات

به آرامش رسیده ام


و آنگاه که چشم میگشایم

و لبخند مهربانت را میبینم

به خلقت خدا احسنت میگویم

که انسانی اینچنین فرشته وار

رقیبش می شود

و خدای زمینی من ..


او را میستایم

و عاشقانه

دوستش خواهم داشت


بودنش زندگیست

و آرامشش

نیاز وجودی من ...


روح بزرگ تو

سزاوار عشق کوچک من نیست

ولی...

این دل عاشق

تنها چیزی است که دارم

و سبد سبد مهر

هدیه ایست که از تو آموخته ام ...

تا همیشه با من بمان

معبود زمینی من..



بیکران میخواهمت..ساده و عاشق...


دلم شعرهای جدید میخواهد

       در وصف خواستن تو

دلم کلمات تازه میخواهد

        در بیان اشتیاق من به تو

دلم حرفهای صمیمی میخواهد

          برای نزدیک شدن تنم به تو

دلم نفس های ساده میخواهد

           برای خواب شدن در آغوش تو

 

راستی چقدر دلم تو را میخواهد

خواستنی ترین عادت دل کوچک من!


میدانی


وقتی بیادت می افتم

      دلم هوای تو را می کند

         مثل وزش نسیمی در دشت


وقتی دستانت به دور کمرم حلقه میشود

    سبک میشوم

           مثل قاصدکی در باد


وقتی مرا در آغوش میفشاری

     گرم میشوم

          مثل تابش خورشید به آب


وقتی به کنار تو میرسم

    قلک دلتنگی هایم را میشکنم

            و کودکانه خودم را در آغوشت میبازم


من خیلی وقت است

که از عاشقانه هایم می نویسم اما

این کلمات

که هر روز برایم تازه تر میشوند

بازی شاعرانه ای به راه انداخته اند

 ساده است...

    تو را مردانه و جذاب میبینمت

        عاشقانه و ساده میخواهمت

              و صادقانه و کودکانه اعتراف میکنم


دوست داشتننت تمامی ندارد

           فرشته سیبیلوی زندگی من...