-
تو سان بهاری
شنبه 20 فروردینماه سال 1401 14:01
عکسش با تو :) تو آمدی در بهار.. به سان بهار.. به زیبایی بهار به مظلومیت فروردین.. تورا وقتی به خواب ناز رفته بودی تماشا کردم.. و دوباره عاشقت شدم.. عاشق زیبایی محض تو.. عاشق معصومیت بی اندازه تو.. مگر میشود تورا دوست نداشت و عاشق تو نبود... گل بهاری من.. همیشه دوستت خواهم داشت و هر روز بیشتر از دیروز...
-
قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد...
چهارشنبه 10 فروردینماه سال 1401 10:32
مرا محکم در آغوش بگیر که آغوشت خانه ی امن من است که هیچ راهی دوراهی نیست وقتی جهانم آغوش توست مرا ببوس، طولانی و آرام بگذار طعم لبانت تا همیشه در خاطرم بماند که جانی دوباره بگیرم به من عشق بورز بی تکرار و تمام نشدنی خالص جسورانه که عشق تو امیدبخش جهان من است کنارم بمان گرم و همیشگی که در بی قراری هایم تو تنها قرار منی...
-
تورا می خواهم و دیگر هیچ
سهشنبه 10 اسفندماه سال 1400 18:28
این روزها, روزهای بعد از رسیدن, بیشتر از همیشه دوستت دارم چراکه یافتم هیچ کس جای تو را نخواهد پر کرد و حالا تو تو تنها چیزی هستی که می خواهم دنیا بدون تو دیگر هیچ چیز جذابی ندارد این روزها بیشتر از همیشه دلم برایت تنگ میشود حتی اگر برای چند ساعت تو را نبینم من به تو معتاد شده ام به لمس تن تو و چقدر این اعتیاد را دوست...
-
تو چه کردی که دلم اینهمه خواهان تو شد...
دوشنبه 25 بهمنماه سال 1400 10:53
دوستت دارم مثل آهنگی که هردومون حفظیم مثل قدم زدن تو هوای بارونی مثل آغوش گرمت تو هوای سرد مثل نوازش انگشتات روی تن خسته م مثل بوسه های نرم و طولانی مثل عطر تنت و بوی لباسات مثل دیدن کلیپ های عاشقانه مون و حلقه های اشک توی چشم تو مثل وقتایی که به خودم میام و میبینم معتاد تو شدم معتاد حرف زدن باهات معتاد بوییدن و...
-
تو شدی تمام من.. و من شدم تمام تو
سهشنبه 26 مردادماه سال 1400 10:23
بار دیگر تو...بار دیگر تو شاید هر سال این روز خاص را جشن میگیریم اما امروز تنها یک تاریخ در تقویم زندگی ما نیست امروز یک قدم بزرگ و شجاعانه در زندگی ماست قدمی که تو آغازگرش بودی و به من جرات پریدن دادی امروز من به ترس هایم غلبه کردم و راهی را با تو شروع کردم که چون تو حضور داشتی و به اعتماد دست های قدرتمندتو من نیز...
-
و از تمام دنیا سهم من تو باشی و بس
سهشنبه 8 تیرماه سال 1400 10:59
من قلبی را پیدا کرده ام که زیباست که عاشق است که مهربان است... تو هیچ از من نمی خواهی جز حال خوبم را.. جز شادمانی م را جز کنار تو ماندن را و من هیچ از تو نمی خواهم جز دستهای گرم و مهربانت را جز بوسه های آرامش بخشت را جز کنار من ماندنت را شاید عشق همین باشد... همیشه دلتنگ وار در پی باهم بودنیم فرقی ندارد بهار یا پاییز...
-
راز لبخند همیشگی تو
چهارشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1400 13:53
تو را نگاه می کنم همیشه لبخند به لب داری وقتی صدایت می کنند با لبخند پاسخ می دهی و جواب درخواست ها از تو همیشه با لبخندت همراه است اما راز این لبخندهای همیشگی تو چیست؟ ساعت ها و ساعت ها به تو فکر کرده ام به کاویدن شخصیت تو.. ذهن تو.. فکر تو تو را بارها و بارها اندیشیده ام چون بسیار انسان عجیبی هستی کسانی که تو را کمتر...
-
وز سینه جدا مشو که جانی...
سهشنبه 17 فروردینماه سال 1400 11:06
هیچ چیز در جهان به خوبی بوی کسی که دوستش داری نیست بوی نفس هاش وقتی در آغوشش خوابت میبره بوی دستاش وقتی نوازشت می کنه بوی عطرش وقتی خودش نیست و لباسش هست حتی بوی نوشته هاش اینجا حتی اگه هنوز نخونده باشم از وقتی تو اومدی تو زندگیم همه چیز خیلی فرق کرده سر آیینه ی اتاقم شلوغ تر شده آهنگای شاد از همدیگه سبقت میگیرن لاک...
-
بهار آمد تو آمدی
پنجشنبه 5 فروردینماه سال 1400 11:50
باز بهار آمد و بوی تو را آورد. بهار همیشه بوی تو را میدهد. بهار امسال کمی فرق دارد.. زمستان سختی بود. هر چه بود گذشت و تمام شد. و اکنون تو در کنار منی . و این بهار است که میفهمم بودن تو چقدر زندگی را زیباتر میکند. بهاری دیگر در زندگیمان آغاز شده است. فصلی جدید با اتفاقات جدید. هر فصلی که بیاید اگر تو با من باشی آن...
-
عیدت مبارک ای یار همیشگی
یکشنبه 1 فروردینماه سال 1400 12:48
تو همانقدر عاشقی که شاملو می گوید: «قلب من به این امید میتپد که تو هستی، تویی وجود دارد که من میتوانم آن را ببینم؛ او را ببوسم... او را در آغوش خود بفشارم... و او را احساس کنم...» تو همانی هستی که در شعرها و داستان های عاشقانه مثال زدنی می شوی و کسی باور نمی کند این حجم از مهر را... سالی جدید شروع شد و من با ذوقی...
-
سالعشقی دیگر با دوست داشتنی ها
جمعه 24 بهمنماه سال 1399 12:19
وقتیکه دو قلب برای هم باشند هیچ فاصلهای زیاد نیست هیچ زمانی طولانی نیست و هیچ عشق دیگری نمیتواند آنها را از یکدیگر جدا کند.. بعد از فاصله های بسیار و اجبار به جدایی ها دوباره روز عشق کنار منی باور نمی کنم این چندمین سالعشق است که کنار توام برایت می نویسم خاطرت را می خواهم... اما هر سال عاشق ترم از قبل دوباره و...
-
دوباره آفتاب می شود
یکشنبه 9 آذرماه سال 1399 15:47
" تو آمدی ز دورها و دورها ز سرزمین عطرها و نورها نشاندهای مرا کنون به زورقی ز عاجها، ز ابرها، بلورها مرا ببر امید دلنواز من ببر به شهر شعرها و شورها ... " این شعر فروغ را بارها و بارها خوانده م با آهنگی وزین از قافیه ها و آواها اما از وقتی قرار است تو بیایی این شعر را با تمام وجود لمس کرده ام تک تک کلماتش...
-
عشق مربعی من
چهارشنبه 21 آبانماه سال 1399 14:11
تو یک آدمیزادی با همه ی خصوصیات انسانی اما چرا من هر بار تو را به شکلی متفاوت می بینم گاهی شبیه یک عکس بامزه واتس اپ یک بارشبیه یک استیکر تلگرامی حتی شبیه یک شخصیت کارتونی یا شبیه یک عروسک شیرین و دوست داشتنی نمی دانم تو شبیه آنها هستی یا آنها را شبیه تو می بینم هر جا چشم می اندازم اثری از تو می بینم و هر سوژه ای در...
-
وسعت تنهایی من
یکشنبه 20 مهرماه سال 1399 13:53
دلم می خواست می توانستم برایت بنویسم از وسعت تنهایی ام از حجم دلتنگی ام از قلب آشفته ام دلم می خواست برایت بگویم از تمام شبهایی که نبودی و من زیر نور ماه قدم نزدم از خیابان هایی که با پیاده روهایش خاطره نساخته ام دلم میخواهد برای تعریف کنم از صدای سکوت خانه بی تو که گوشم را می آزارد از پنجره ی اتاق که تصویر بی روح...
-
روز اولین عشق
شنبه 29 شهریورماه سال 1399 13:07
در جایی خواندم 18 سپتامبر روز اولین عشق است خواندم که اولین عشق اونی نیست که زودتر از همه اومده اونیه که از وقتی اومده دیگه "هیچی" جاش رو تو قلبت نگرفته! خیلی جمله جالبیه و من به تو فکر میکنم که اولین عشق من نبودی اما وقتی اومدی دیگه آخرینش شدی به تو فکر می کنم که چه کامل و کافی هستی برای یک "عشق"...
-
عاشق خوبا شدن خیلی سخته
یکشنبه 26 مردادماه سال 1399 13:38
عاشق شدن با اینکه آسون به نظر میاد ولی خیلی سخته حالا عاشق کسی شدن که خیلی خوبه سخت تره! فکر کن با مهربون ترین آدم دنیا بخوای مهربون باشی بخوای برای یه شاعر شعر بنویسی بخوای دل یه عاشق رو با عشقت بلرزونی خیلی سخته... فکر کن برای ابراز احساسات راهی رو میخوای بری که قبل از تو اون تا ته رفته که تو حواست نیست و اون هست......
-
آغوش فرودگاهی ...
یکشنبه 8 تیرماه سال 1399 11:37
دلم آغوش تو را می خواهد از جنس رسیدن دوباره از جنس بغل کردن های فرودگاهی از جنس "خیلی وقت است ندیدمت" از آنهایی که "دلم لک زده بود برای دوباره به آغوش کشیدنت" دلم آغوش تو را می طلبد یک آغوش محکم و طولانی همراه بوی عطر تن تو و صدای آشنای قلبت دلم آغوش تو را می خواهد و دوستی دیرینه گوش من و صدای قلب...
-
یک عاشقانه...
یکشنبه 25 خردادماه سال 1399 09:34
من مطمئنم اینقدر که من دوستت دارم تو خودت را دوست نداری باور نمیکنی؟ فکر کن صبح بیدار می شوی خواب آلوده و بی حوصله اما من به همین راحتی از گردی صورتت نمی گذرم دیوانه اش می شوم، می بوسمش و گردی صورت تو می شود دنیای من... یا مثلا وقتی اصلاح می کنی موهایت را شانه می کنی عطر میزنی من فقط تماشایت می کنم لابلای عطر تنت...
-
یادم نمی رود...
جمعه 9 خردادماه سال 1399 16:04
یادم نمی رود که تو همیشه بودی و یادت باشد که تو همیشه خواهی بود.. حتی اگر نزدیک نباشی هستی در دل من همیشه هستی یاد تو همیشه با من است هر جا بروم و هر چقدر دور باشیم دور می شویم ولی امید داریم امید دیدار دوباره.. امید به زندگی جدید و هیجان انگیز. اینجا منتظرت میمانم تا بیایی بیایی و زندگی قشنگمان را ادامه بدهیم. با تو...
-
همیشه یادت بمونه
سهشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1399 12:23
بهم قول بده همیشه یادت بمونه که من عاشقانه دوستت دارم که همیشه کنارتم، حتی اگه خیلی دور باشم بهم قول بده یادت نره خنده های از ته دلمونو، شادی کردن ها مونو بازیا و تجربه های جدید زندگیمونو یادت نره چقدر تو خیابونا و پارک ها باهم قدم زدیم زیر برف.. زیر بارون با هم آواز خوندیم.. بلندبلند خندیدیم یادت نره چقدر برام شعر...
-
امروز عشق متولد می شود
یکشنبه 17 فروردینماه سال 1399 11:55
امروز عشق متولد می شود امروز محبت و مهر زاده می شود امروز را بسیار دوست می دارم تو به دنیا می آیی و یک دنیا می سازی این تنها یک کلمه نیست تو می آیی تو در بهار می آیی سبز و باطراوت پرنشاط و رنگارنگ مگر می شود زاده ی بهار باشی و با سخاوت بی اندازه زندگی نبخشی شادی و خنده به همراه نیاوری عطر خوش زندگی نپراکنی آری.. تو...
-
بهار آمد تو آمدی...
پنجشنبه 7 فروردینماه سال 1399 12:55
بهار آمد.. فصل زیبایی ها فصل گل های بهاری.. و چه گلی زیباتر از بهار زندگی من.. بهار من از پنجمین روز بهار شروع میشود روزی که تو آمدی.. تو آمدی و بهار را آوردی.. چندین بهار است که تو را دارم چندین بهار است که خوشحالم و خوشبخت از وقتی تو آمدی.. زیبای من تو را دوست دارم و داشتم و خواهم داشت میدانی که دلیل نمی خواهد دوست...
-
زمستانی که بهار شد
شنبه 26 بهمنماه سال 1398 15:30
همین روز ها بود.. 10 سال پیش.. زمستان آن موقع ها خیلی سرد بود سرد و تاریک.. مانند زندگی آن روزهای من.. ولی ناگهان خورشید طلوع کرد.. درست وسط زمستان سیاه و تلخ... ناگهان بهار شد... وقتی تو آمدی.. وقتی تو به زندگی من قدم گذاشتی.. اولین جوانه ها زمانی شکوفه زد که تو را دیدم ناگهان همه برف ها آب شد.. وسط زمستان.. آری تو...
-
سالعشق شیرین و قرمز
شنبه 26 بهمنماه سال 1398 09:50
سالهاست که روز عشق را جشن میگیریم و این دل بی قرار یک بار دیگر داستان عاشقانه اش را با شیرینی بی انتها تعریف می کند باور کردنی نیست این عشق این رابطه این حس بسیار زیبا و عمیق است جادوانه و تکرار نشدنی و پرشور و حرارت و ادامه دار تا بی انتها من عاشق این احساس قرمز و خوش رنگم من عاشق این رزهای تازه و با طراوتم من عاشق...
-
مراقب خودت باش
سهشنبه 8 بهمنماه سال 1398 15:45
گفتن "مراقب خودت باش" از سر عادت نیست مثل "عزیزم" ها و "جانم" ها هرگز روتین نمی شود از ته ته قلب می آید وقتی می گویم "مراقب خودت باش" تمام "تو" در ذهنم شکل می گیرد شبیه یک نقاشی ارزشمند که آن را به تو می سپارم و باید مراقب خودت باشی همان صبح ها که از هم خداحافظی می...
-
بوی عطر تو
یکشنبه 8 دیماه سال 1398 12:10
چه قدرتمند است بوی عطر تو مرا می برد با خود بی آنکه اراده ای از من باشد مرا می برد به خاطراتی دور دست و بی انتها هر عطری که مرا یاد تو می اندازد یک دنیا "تو" به همراه دارد چه دلنشین است بوی عطر تو مرا ذوب می کند در دوست داشتنت در عشق ورزیدنت در نگاه کردنت مرا غرق می کند در خاطرخواهی تو چقدر خاطر تو را...
-
ما ابدالدهر یکدیگریم
شنبه 23 آذرماه سال 1398 09:12
در لغت نامه معین و دهخدا میگردمبه دنبال معنی واژه ی ابدالدهرمی یابم: "تا ابد، به طور همیشگی"سرخوش می شوم از معنی این کلمه ی زیبا و انتخابش می کنم برای نوشته ی امروزماما برایم کافی نیست میخواهم معانی دیگری بنویسم برای این ابدالدهر عاشقانهابدالدهر یعنی از عشق یکدیگر آغاز شدن و به عشق یکدیگر ختم شدنابدالدهر...
-
همیشه باش
چهارشنبه 29 آبانماه سال 1398 11:24
عکسش با تو :)دوست که باشیفرقی نمیکند زن باشی یا مردهمسر باشی یا نباشیدور باشی یا نزدیکگاهی در دوستی، پیوندی برقرار می شودکه هیچ مانعی آن را از هم جدا نمی کندو چنان صمیمیتی شکل می گیردکه نزدیک ترین افراد به تو نیز اینگونه هم نفس نمی شونددوست که باشیعشق می شویزندگی می شوینفس می شویهمسفر می شویزیبا می شویدلخواه می شویبا...
-
دنیای با تو
دوشنبه 22 مهرماه سال 1398 10:02
اسمش زندگیست همه ی این ثانیه ها و دقیقه ها همه ی این دلتنگی ها و دلخوشی ها همه ی این خواب ها و بیداری ها همه ی این خندیدن ها و گریستن ها همه ی این بودن ها و نبودن ها همه ی این همه ها آغشته است به بوی تو گره خورده است به حضور تو و معنادار است به وجود تو چه زیباست دنیای با تو دنیای ترانه و موسیقی دنیای شمع و کیک دنیای...
-
عشق تابستانی من
یکشنبه 31 شهریورماه سال 1398 14:25
تو متولد بهاری ولی سرشار از گرمای تابستانی سرخوش و نارنجی و پر از حس خوب گشت و گذار تو در زمستان به من رسیدی اما در همان روز گرمای تابستان را مهمان قلب سرد من کردی و خورشیدوارانه به زندگی بی روح من تابیدی و من گرمتر و گرمتر شدم تو در تابستان ها پر از انرژی هستی عاشق تفریح و گردش و دنیایی از شیطنت های متنوع تو در...