دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

عاشق خوبا شدن خیلی سخته


عاشق شدن 

    با اینکه آسون به نظر میاد ولی خیلی سخته

حالا عاشق کسی شدن  که خیلی خوبه سخت تره!


فکر کن

 با مهربون ترین آدم دنیا بخوای مهربون باشی

        بخوای برای یه شاعر شعر بنویسی

                بخوای دل یه عاشق رو با عشقت بلرزونی

خیلی سخته...


فکر کن برای ابراز احساسات

      راهی رو میخوای بری

               که قبل از تو اون تا ته رفته

        که تو حواست نیست و اون هست...


فکر کن میخوای غافلگیرش کنی

 ولی می بینی قبل از تو

  با خوبی بی حد و اندازه ش غافلگیرت میکنه...


فکر کن توی جمع دوستات

مثل الماس میدرخشه

و همه عاشق مهربونیاش 

و قلب دریاییش میشن...


فکر کن یه عمر از دنیا بدی دیدی

            یهو یکی پیدا میشه که شبیه هیچکس نیست

بعد تا میخوای بهش بگی

        قبل از تو خودش میاد و بهت میگه

                 تو شبیه هیچکس توی این دنیا نیستی...


فکر کن میخوای بدبشی و نتونی

میخوای لجبازی کنی دلت نیاد

میخوای دعوا کنی و فقط لبخند بزنه

میخوای داد بزنی ولی دلت از جا کنده میشه براش

و میبینی که دیگه نمیتونی بد باشی...


بعد میبینی چقدر از تو خوبتره

چقدر از تو مهربون تره

چقدر از تو با احساس تره

چقدر بیشتر دوستت داره...


عاشق این خوبای روزگار شدن خیلی سخته

تو هر روز باید فکر کنی و تلاش کنی

                          تا قدت به مهربونیش برسه

هر روز باید فکر کنی  چه جوری می تونی

          با احساس تر از اون باشی و بازم نتونی

هر روز دنبال کلمه های قشنگ بگردی و 

           بازم وقتی حرف میزنه جلوش کم میاری...


همه دوست دارن خوب ترین ها رو در کنارشون داشته باشن

اما همه نمی دونن در کنار خوبا بودن چقدر سخته

چه جوری میشه از پس دوست داشتن شون بر اومد

و از تصور نبودنشون مردن چه شکلیه...


عاشق قلب های بزرگ و دریایی شدن 

         خیلی خوب و قشنگه

                 تو رو بزرگت می کنه و بی انتها...

ولی به همین سادگیا نیست....

                 عاشق خوبا بودن خیلی سخته...


آغوش فرودگاهی ...


دلم آغوش تو را می خواهد

از جنس رسیدن دوباره

از جنس بغل کردن های فرودگاهی

از جنس "خیلی وقت است ندیدمت"

از آنهایی که "دلم لک زده بود برای 

دوباره به آغوش کشیدنت"


دلم آغوش تو را می طلبد

یک آغوش محکم و طولانی

همراه بوی عطر تن تو

و صدای آشنای قلبت


دلم آغوش تو را می خواهد

و دوستی دیرینه گوش من و صدای قلب تو

دوستی صورت من و شانه تو

دوستی پیشانی من و لب های تو

دوستی دستان تو و نوازش موهای من

و چشمان تو خیره در چشمان من


دلم آغوش تو را  می خواهد

و تکرار این جمله که "دوباره با همیم"

و دلگرمی "دیگر جدا نخواهیم شد"

دلم اشک ریختن می خواهد

اشک شوق رسیدن

در آغوش بی همتای تو

و آرامش حضور دوباره در کنار تو


من تمام وجودم خواستن توست

من تمام قلبم تشنه ی دیدار توست

 آغوش دوباره تو 

بوسیدن دوباره تو

فشردن دوباره دستان تو

 امنیت بازوان توانمند تو

و زندگی کردن دوباره با تو تا همیشه


من دلم آغوش میخواهد

می خواهد 

می خواهد

مثل کودکی لجباز پا بر زمین می کوبم

بهانه می گیرم 

فریاد می زنم 

اشک می ریزم

لعنت به مرزهای قراردادی این دنیا

من دلم آغوش می خواهد

آغوش گرم و صمیمی تو را...

یک عاشقانه...


من مطمئنم اینقدر که من دوستت دارم 

تو خودت را دوست نداری

باور نمیکنی؟

فکر کن صبح بیدار می شوی

خواب آلوده و بی حوصله

اما من به همین راحتی

از گردی صورتت نمی گذرم

دیوانه اش می شوم، می بوسمش

و گردی صورت تو می شود دنیای من...


یا مثلا وقتی اصلاح می کنی

موهایت را شانه می کنی

عطر میزنی 

من فقط تماشایت می کنم

لابلای عطر تنت دیوانه می شوم

و باز هم می بوسمت و می بوسمت...


تو خیلی راحت روی کاناپه می نشینی

  با موبایلت بازی می کنی یا فیلم تماشا می کنی 

لبخند می زنی، دقیق می شوی، تعجب می کنی

اما من هر لحظه به تو خیره می شوم

و بارها و بارها در خیالم نوازشت می کنم


اصلا چرا همین ته ریش جذابت را نمی گویی

یک روزهایی حوصله اصلاح کردن نداری

و من جان می دهم برای تک تک این

سفید و مشکی های جذاب و خواستنی

خیلی راحت یک روز از ته میزنی شان

و من  بازهم جان می دهم 

برای چال گونه ات که پدیدار می شود

که مثل یک حبه قند شیرین در دلم آب می شود


این روزها که از من دوری

خبر نداری که روزی هزار بار

عکس پروفایلت را نگاه می کنم

با لبخندت لبخند میزنم

و با عکس های دونفره مان

بند دلم پاره می شود... و دلتنگ


 ناگهان اسم و عکست 

می افتد روی صفحه گوشی

تماس می گیری با من

از راه دور و یک قاره دیگر

و بال در می آورم  برای حرف زدن با تو

چه شیرینی تو و خواستنی

عطرت را حس میکنم

انگار همینجا کنار من ایستاده ای

با لبخند و دست در جیب


دوستت دارم 

آنقدر که تو حتی خودت را

اینهمه دوست نداری...


یادم نمی رود...


یادم نمی رود که تو همیشه بودی

و یادت باشد که تو همیشه خواهی بود..

حتی اگر نزدیک نباشی هستی 

در دل من همیشه هستی

یاد تو همیشه با من است 

هر جا بروم و هر چقدر دور باشیم


دور می شویم ولی امید داریم 

امید دیدار دوباره..

امید به زندگی جدید و هیجان انگیز.


اینجا منتظرت میمانم تا بیایی

بیایی و زندگی قشنگمان را ادامه بدهیم.

با تو هر جای دنیا زندگی زیباست.


این روز های دوری میگذرد و ما روزی با لبخند به آن نگاه میکنیم

و یادش به ما یادآوری میکند که چقدر با هم بودن ارزشمند است..

و ما همیشه قدر آن را می دانیم..


به یادت هستم در همه لحظات زندگی و تورا کنار خودم احساس می کنم..

ای همیشه بهترین من...



همیشه یادت بمونه



بهم قول بده همیشه یادت بمونه

که من عاشقانه دوستت دارم

که همیشه کنارتم، حتی اگه خیلی دور باشم


بهم قول بده یادت نره

خنده های از ته دلمونو، شادی کردن ها مونو

بازیا و تجربه های جدید زندگیمونو


یادت نره چقدر تو خیابونا و پارک ها باهم قدم زدیم

زیر برف.. زیر بارون

با هم آواز خوندیم.. بلندبلند خندیدیم


یادت نره چقدر برام شعر خوندی

چقدر صداتو ضبط کردم و ده ها بار گوش دادم

چقدر منو نوازش کردی و آروم شدم


یادت نره بهترین چایی عمرمون رو با هم خوردیم

بهترین کافه ها رو باهم رفتیم

دست همو محکم و محکم تر گرفتیم

خوشمزه ترین غذاها رو باهم درست کردیم


یادت نره خونه مون رو..

 صبح بیدار شدن هامون

با هم سرکار رفتن هامون رو

یادت بمونه

قرنطینه شدن عید نوروز همین امسال رو 

 خوش گذرونی هامون ، کنار هم بودن هامون


یادت نره نقاشی هایی که کشیدیم

کاردستی هایی که درست کردیم

تولدها و ولنتاین ها و مناسب های الکی دیگه مون

که فقط میخواستیم به هم کادو بدیم


یادت نره همه قهر و آشتیامونو

همه دعواهایی که

 آخرش به دوست داشتن بیشتر ختم میشد

همه تنها موندنا و دوباره برگشتنهامونو

یادت بمونه


همیشه یادت بمونه

چه آهنگ هایی با هم گوش کردیم 

چه فیلماهایی با هم دیدیم و احساساتی شدیم

و هزار بار دربارشون باهم حرف زدیم


یادت نره چقدر همدیگه رو ذوق زده کردیم

چقدر غصه های دل همو گوش کردیم

و چقدر دلتنگیای همدیگه رو پاک کردیم


یادت بمونه چقدر پشت همدیگه وایستادیم

از همدیگه دفاع کردیم

به حرفای بقیه بی اعتنایی کردیم و 

چقدر برای با هم بودنمون تلاش کردیم


یادت نره تموم لحظه هایی که نگات میکردم و حواست نبود

یادت نره وقتایی که عاشقم بودی و نمی دونستم

یادت نره تموم با هم بودن هامون رو

و اینکه

ما همو داریم همیشه... تا ابد...

یادت نره یکی هست که خیلی خیلی دوستت داره

حتی وقتایی  که خودتم خودتو دوست نداری

یادت نره من همیشه باهاتم.. حتی اگه ازت دور باشم....

یادت نره.. باشه؟


امروز عشق متولد می شود


امروز عشق متولد می شود

امروز محبت و مهر زاده می شود

امروز را بسیار دوست می دارم


تو به دنیا می آیی  و یک دنیا می سازی

این تنها یک کلمه نیست

تو می آیی

تو در بهار می آیی

سبز و باطراوت

پرنشاط و رنگارنگ


مگر می شود زاده ی بهار باشی و

با سخاوت بی اندازه زندگی نبخشی

شادی و خنده به همراه نیاوری

عطر خوش زندگی نپراکنی


آری.. تو اینگونه ای

 یگانه مرد بهاری زندگی من

بینظیر تکرار نشدنی من

عشق اول و آخر من


تولدت هزاران بار مبارک

و بی اندازه دوستت دارم

بهار آمد تو آمدی...


بهار آمد..

فصل زیبایی ها

فصل گل های بهاری..

و چه گلی زیباتر از بهار زندگی من.. 

بهار من از پنجمین روز بهار شروع میشود 

روزی که تو آمدی..

تو آمدی و بهار را آوردی..


چندین بهار است که تو را دارم 

چندین بهار است که خوشحالم و خوشبخت 

از وقتی تو آمدی..


زیبای من 

تو را دوست دارم و داشتم و خواهم داشت 

میدانی که دلیل نمی خواهد دوست داشتنت 

به هزاران دلیل و هیچ دلیل ..


تازه آمده من 

بمان با من و بیا با من..

میخواهم تو را به دور دنیا بگردانم 

و به همه دنیا فریاد بزنم که تو را چقدر دوست دارم. 

بیا تا بدانم دنیا مثل تو را ندارد 


عشق من بیا و تا ابد با من بمان ... 

آمدنت مبارک ابدیت من..

زمستانی که بهار شد



همین روز ها بود..

10 سال پیش..

زمستان آن موقع ها خیلی سرد بود

سرد و تاریک..

مانند زندگی آن روزهای من..


ولی ناگهان

خورشید طلوع کرد..

درست وسط زمستان سیاه و تلخ...

ناگهان بهار شد...


وقتی تو آمدی..

وقتی تو به زندگی من قدم گذاشتی..

اولین جوانه ها زمانی شکوفه زد که تو را دیدم

ناگهان همه برف ها آب شد..

وسط زمستان..


آری تو را که دیدم بهار آمد

ای متولد بهار

و از آن به بعد همیشه بهار است...

تو که باشی همه جا زیباست..

همه میخندند..

مثل خنده های دلربای خودت..


 10 سال است که زندگی می کنم

10 سال است که عاشق شدم

هر روز بیشتر از دیروز..


10 سال است که زمستان ها را دوست دارم..

چون مرا یاد تو می اندازد...


بهار من

بمان و همیشه خورشید زندگی من باش..

بمان و با من به دور دست ترین و سردترین نقطه دنیا بیا..

بیا و آنجا را بهار کن..

هر جا بروی بهار آنجاست..


عشق من سالگرد عشق مبارک...َ

سالعشق شیرین و قرمز


سالهاست که روز عشق را جشن میگیریم

و این دل بی قرار

یک بار دیگر داستان عاشقانه اش را

با شیرینی بی انتها تعریف می کند


باور کردنی نیست

 این عشق

این رابطه

این حس


بسیار زیبا و عمیق است

جادوانه و تکرار نشدنی

و پرشور و حرارت

و ادامه دار تا بی انتها


من عاشق این احساس قرمز و خوش رنگم

من عاشق این رزهای تازه و با طراوتم

من عاشق این خرس دوست داشتنی م

من عاشق این شمع و شیرینی و شکلاتم

من عاشق این جشن های دونفره ام

من عاشق توام... عاشق توام... 

با تمام قلبم من عاشق توام

مرد مهربانی ها و احساس ها 


مراقب خودت باش

گفتن

"مراقب خودت باش"

از سر عادت نیست

مثل "عزیزم" ها و "جانم" ها 

هرگز روتین نمی شود

از ته ته قلب می آید


وقتی می گویم "مراقب خودت باش"

تمام "تو" در ذهنم شکل می گیرد

شبیه یک نقاشی ارزشمند

که آن را به تو می سپارم

و باید مراقب خودت باشی


همان صبح ها که از هم خداحافظی می کنیم

همان مسیر همیشگی را که رانندگی می کنی

همان فاصله ی خانه تا زمانی که دنبال من می آیی

همان وقت هایی که تلفن مان را تمام می کنیم


باید مراقب خودت باشی

وقتی هوا سرد می شود

وقتی راه می روی

وقتی سرما می خوری

وقتی چای می نوشی


وقت هایی که مسافری

آنوقت باید بیشتر و بیشتر

مراقب خودت باشی

وقت هایی که عجله داری


باید مراقب دل و روحت هم باشی


کسی روح تو را نیازارد

کسی قلب تو را نشکند

کسی مهر تو را نگیرد


فراموش نکن

همیشه و همیشه

 باید مراقب خودت باشی

چرا که یکهو می شوی امانتی

بدون اینکه خودت بدانی

می شوی امانتی کسی که دوستش داری

پس لطفا حتما

مراقب خودت باش

عشق بی همتای من 


بوی عطر تو

چه قدرتمند است بوی عطر تو

مرا می برد با خود

بی آنکه اراده ای از من باشد

مرا می برد 

به خاطراتی دور دست و بی انتها

هر عطری که مرا یاد تو می اندازد

یک دنیا "تو" به همراه دارد


چه دلنشین است بوی عطر تو

مرا ذوب می کند در دوست داشتنت

در عشق ورزیدنت 

در نگاه کردنت

مرا غرق می کند در خاطرخواهی تو

چقدر خاطر تو را میخواهم 


چه عجیب است بوی عطر تو

گاهی در پیاده رو به سراغم می آید

گاهی وقتی در آغوش تو هستم

گاهی سر کلاس 

 گاهی هنگام تماشای عکسهای تو

و گاهی هنگام صحبت تلفنی با تو


چه خواستنی است بوی عطر تو

که هرگز از صفحه ی مشامم پاک نمیشود

و چقدر دوست دارم نفس بکشم

بوی عطر تو را.. بارها و بارها


و از تو می خواهم 

 اگر مسافری ... بی من

برایم بوی عطرت را به یادگار بگذار

من با بوی عطر تو می توانم سالها زندگی کنم


ما ابدالدهر یکدیگریم

در لغت نامه معین و دهخدا میگردم

به دنبال معنی واژه ی ابدالدهر

می یابم:

               "تا ابد، به طور همیشگی"


سرخوش می شوم

       از معنی این کلمه ی زیبا

                          و انتخابش می کنم

                            برای نوشته ی امروزم


اما برایم کافی نیست

   میخواهم معانی دیگری بنویسم

                        برای این ابدالدهر عاشقانه


ابدالدهر یعنی 

    از عشق یکدیگر آغاز  شدن

           و به عشق یکدیگر ختم شدن


ابدالدهر یعنی

        انتخاب آزادانه عشق

           انتخاب آزادانه دوست داشتن یکدیگر

                و انتخاب آزادانه بودن تنها و تا همیشه در کنار هم


ابدالدهر یعنی 

       از تو شروع شود 

           و با تو ادامه پیدا کند

                                       تا ابدالدهر


ما ابدالدهر یکدیگریم

          یعنی تا ابدالدهر برای هم می مانیم

حتی اگر دلخور شویم، قهر کنیم

حتی اگر دل شکسته و غمگین شویم

   بازهم به یکدیگر ختم می شویم

        و در کنار هم

باز هم چاره ی یکدیگر خواهیم بود

           و درمان درد همدیگر


ما ابدالدهر یکدیگریم

      یعنی مهم نیست بین ما چه پیش بیاید

             مهم این است که من هستم، تو هستی

                      یعنی تا ابدالدهر عاشق هم میمانیم


همیشه باش

عکسش با تو :)


دوست که باشی

فرقی نمیکند زن باشی یا مرد

همسر باشی یا نباشی

دور باشی یا نزدیک


گاهی در دوستی، پیوندی برقرار می شود

که هیچ مانعی آن را از هم جدا نمی کند

و چنان صمیمیتی شکل می گیرد

که نزدیک ترین افراد به تو نیز 

اینگونه هم نفس نمی شوند


دوست که باشی

عشق می شوی

زندگی می شوی

نفس می شوی

همسفر می شوی

زیبا می شوی

دلخواه می شوی


با تو هستم ای دوست

تو بهترین انتظاری بودی 

که برای داشتنت سالها صبر کردم

همیشه باش

ای دوست ترین دوست دوست داشتنی من


دنیای با تو



اسمش زندگیست

همه ی این ثانیه ها و دقیقه ها

همه ی این دلتنگی ها و دلخوشی ها

همه ی این خواب ها و بیداری ها

همه ی این خندیدن ها و گریستن ها

همه ی این بودن ها و نبودن ها


همه ی این همه ها آغشته است به بوی تو

گره خورده است به حضور تو

و معنادار است به وجود تو


چه زیباست دنیای با تو

دنیای ترانه و موسیقی

دنیای شمع و کیک

دنیای نوازش و مهر

دنیای لبخند و عشق


من

 دنیای با تو را

 با هیچ دنیایی عوض نمی کنم

دنیای پر مهر  من


عشق تابستانی من


تو متولد بهاری

ولی سرشار از گرمای تابستانی

سرخوش و نارنجی

و پر از حس خوب گشت و گذار


تو در زمستان به من رسیدی

اما در همان روز گرمای تابستان را

مهمان قلب سرد من کردی

و خورشیدوارانه

به زندگی بی روح من تابیدی

و من گرمتر و گرمتر شدم


تو در تابستان ها پر از انرژی هستی

عاشق تفریح و گردش

و دنیایی از شیطنت های متنوع


تو در تابستان ها شادی و می خندی

اما من در همه ی فصول در کنار تو شادم

و همه ی روزهای سال در کنار تو می خندم

و همیشه و هر روز بیشتر عاشقت می شوم


تو یک روح مهربان داری

که نوازش می کند روح من را

جسم من را

و  قلب من را

دوستت دارم مهربان نارنجی من