دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

یکی شدن به شکلی دیگر...



سالهاست که من و تو یکی  شده ایم

در کنار تفاو‌ت‌هایمان، اختلاف‌هایمان و ناملایمات‌مان

با هم مانده ایم

و از وجود هم لذت ها برده ایم


سالهاست که یکدیگر را انتخاب کرده ایم

به هم وفادار مانده ایم

و یکدیگر را بسیار دوست داشته ایم


سالهاست که میدانیم برای یکدیگریم

حتی اگر شبیه هم نباشیم

حتی اگر بحث کنیم، قهر کنیم و باز آشتی کنیم


سالهاست که از ممنوعیت به غیرممنوعیت رسیده ایم

سالهاست که بی محدودیت در کنار یکدیگر

زندگی را لحظه به لحظه نوشیده ایم


اما..

پنجم تیرماه

مرحله ی جدیدی از زندگی مان آغاز شد

شیرین و هیجان انگیز و پر مسئولیت

تو وعده ی روزهای خوب میدهی

و من مثل همیشه با تمام وجود تو را باور میکنم

تو باز هم تکیه گاه امن و محکم من میمانی

و من همچنان پناهی جز آغوش مهربانت ندارم


ما در کنار هم بزرگ شدیم

رشد کردیم

یکدیگر را شناختیم

و با تمام وجود با هم بودن را انتخاب کردیم

و چه لحظه ی زیبایی بود

که برق نگین های انگشتری

با برق لبخند تو یکی میشد

و چشمانت همچون هدیه ارزشمندت می درخشید

و قلب من که بیش از پیش

برای تو می تپید .. و دوستت می داشت.. به شکلی جدید


تو به من جرات دادی برای عشق ورزیدن

و عاشق تو بودن

و اکنون

جسارت تو باز هم زندگیمان را دستخوش تحول کرد

تحولی شیرین ولی نامعلوم


نمیدانم زندگی دونفره مان چگونه خواهد شد

نمیدانم نقش همسری را چگونه ایفا خواهیم کرد

و نمیدانم عشقمان رنگ دیگری خواهد گرفت یا نه


ولی به یک چیز از اعماق قلبم مطمئنم

و آن اینکه

تو را بی انتهای بی انتها دوست دارم...

یکی شدنمان مبارک



نظرات 1 + ارسال نظر
زهرا یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 01:18 ق.ظ

خوشبخت بشی عزیزم . خوشحالم واست . کاش سرانجام زندگیه منم مثه شما بشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد