دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

لحظه های شادمانه



گاهی غافلگیرم کن

با خبرهای خوب

و لحظه های شادمانه


گاهی پنجره را باز کن

تا نفس بکشیم باران را

و عطر باهم بودن را


گاهی دستانم را محکم بگیر

تا بفهمم حضور مردانه ات را

و دل ببندم به با توبودن


تو شاعرانه ترین تک بیتی زندگی هستی

و من

در ظریف ترین ثانیه ها

همچنان انتظار تو را می کشم

که بگویی تا ابد برای هم خواهیم ماند


تمام جمعیت این شهر برای من

فقط همان یک نفریست که از او لبریزم

از تو

که بیتاب نبودت میشوم

و دلتنگ کنارت بودن


با خیلی ها می توانی چای بنوشی

با خیلی ها میتوانی قدم بزنی

با خیلی ها می توانی سفر بروی

اما فقط برای من می توانی چای بریزی

به قدم زدن دعوتم کنی

و رویای سفر با من را در سر داشته باشی

من

همانم که آرزویم را داری

تو

همانی که آرزویش  را دارم

ما

همانیم که تا همیشه عاشق یکدیگر خواهیم ماند

نظرات 1 + ارسال نظر
معصوم دوشنبه 13 دی‌ماه سال 1395 ساعت 10:28 ق.ظ http://formylove-tm.blogsky.com/

چرا عشق ممنوع

قبلا ممنوع بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد