دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

آخر هفته ها


آخر هفته ها تو باید باشی

باشی تا هفته مان، شاد تمام شود

و هفته جدیدمان، شیرین شروع شود


آخر هفته ها تو باید باشی

که  با گرفتن دست هایت

مشکلات هفته ام رافراموش کنم

و آماده  شوم برای یک شروع تازه

و یک هفته جدید

شاد و با انرژی


آخر هفته ها با تو عالی است

تو هستی و پیک نیک های یک روزه

آغشته به حس شادی و  شیطنت های کودکانه

و من بدون اینکه خجالت بکشم

با سروصدا شادمانی کنم

و با خیال راحت ته نوشیدنی ام را هورت بکشم

کفش های پاشنه بلندم را کناری بگذارم

و پابرهنه یا با کفش های اسپرت سفید و صورتی ام

دوان دوان دنبال سوژه عکاسی باشم

زنبورها را بپرانم

آتش را هم بزنم

و بلند بلند بخندم و آواز بخوانم

و برایت مهم نباشد که بقیه چه می گویند

بلکه برایت مهم باشد آخرین کتابی که خوانده ام ...

و آخرین فیلمی که قرار است ببینیم...


آخر هفته ها با تو شیرین است

در شلوغترین خیابان های شهر

پشت چراغ قرمز

آهنگ مورد علاقه مرا گوش می دهیم

و  سرم را که به پشتی صندلی تکیه می دهم

و در گذر از اتوبان

چشمانم ناخودآگاه بسته می شود

تو  لبخند میزنی و  صداها را کم می کنی

و  آرام ارام  نوازشت را حس می کنم

و باز هم خوابم میبرد و شرط را می بازم


آخر هفته ها را دوست دارم

چون با همه ی روزها فرق دارد

تو را دوست دارم

چون با همه فرق داری

امان از این آخر هفته های به یادماندنی

که چه خاطراتی میسازی

و برای همیشه مرا گره میزنی با آنها



و من که باز شاعر میشوم

البته

قصیده و غزل و مثنوی نمی سرایم

تنها

چند خطی دلنوشته

از ذهن بی تابم تراوش می کند

و سپیدی صفحه را عاشق می سازد


آخر هفته ها

من با خود زمزمه می کنم:

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد