عشق تو مثل شراب میماند
هرچه بگذرد ... هرچه کهنه تر شود
خوش طعم تر و گوارا تر میشود
ناب میشود....
وقتی شراب را جرعه جرعه می نوشی
از خود بی خود میشوی
و غرق در خلسه ای لذت آور
زندگی را لمس میکنی
زیبا و خواستنی...
عشق تو نیز همین گونه است
وقتی آن را نوشیدم
در بند بند وجودم ریشه دوانید
و سالها و سالها
تشنه ی تو شدم تا همیشه
و اینچنین من مست و رسوا
جایی جز آغوشت برایم باقی نماند...
محبت تو را باید نگاه داشت
سالها نظاره گر رشدش بود
تا دید که چگونه پر و بال میگیرد
و این عاشقانه ی آرام و زیبا
تا ابد ادامه می یابد ...
دلم میخواهد این عشق را نگه دارم
این شراب کهنه را
بگذار جا بیوفتد
هر روز و هر روز
ناب تر و خالص تر
من عشق تو را
برای همیشه میخواهم...