دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

شراب کهنه عشق...


عشق تو مثل شراب میماند

هرچه بگذرد ... هرچه کهنه تر شود

خوش طعم تر و گوارا تر میشود

ناب میشود....


وقتی شراب را جرعه جرعه می نوشی

از خود بی خود میشوی

و غرق در خلسه ای لذت آور

زندگی را لمس میکنی

زیبا و خواستنی...


عشق تو نیز همین گونه است

وقتی آن را نوشیدم

در بند بند وجودم ریشه دوانید

و سالها و سالها

تشنه ی تو شدم تا همیشه

و اینچنین من مست و رسوا

جایی جز آغوشت برایم باقی نماند...


محبت تو را باید نگاه داشت 

سالها نظاره گر رشدش بود

تا دید که چگونه پر و بال میگیرد

و این عاشقانه ی آرام و زیبا

تا ابد ادامه می یابد ...


دلم میخواهد این عشق را نگه دارم

این شراب کهنه را

بگذار جا بیوفتد

هر روز و هر روز

ناب تر و خالص تر

من عشق تو را

برای همیشه میخواهم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد