قایقی خواهم ساخت
قایق دل را به سوی عشق تو روانه خواهم کرد
باد موافق می وزد
بادبان ها را برافشان ای مرد اقیانوس های دور
به سمت بهار می رویم
به ساحل شن های طلایی
و شقایق های عاشق
گیسوانم را بباف
ای مرد آرزوهای دور و درازم
برای بالا رفتن از ابرهای شیشه ای
و دور شدن ازین شهر و کوچه هایش
من به دستان پرتوان تو محتاجم
همین امروز
امروز که روز توست
روز مردانگی های تو
روز استواری قدم های تو
روز تکیه گاه شدن تو ..
امروز..همان روزی است که من
زیستن در کنار یک مرد را می آموزم
و سایه ی عشق را
در لحظه لحظه ی زندگیم حس می کنم
امروز روز توست
روز مهربانترین مرد زمینی
و این را همیشه بدان
که تمام زن بودن هایم را
برای مردان بودن های تو
کنار گذاشته ام
تا آخر این جاده با من بمان...
نوشتنم بهانه است
پیامم بهانه است
برای
یافتن حوایکه در پی آدم است