آسمان همچون دل من است
نه که بارانی باشد
یا گرفته.... نه.....
اتفاقا زلال است و بی پایان
صاف است و آبی
و خالی از هر اضطراب و شکایه...
من سبز می شوم
دوباره سر راهت سبز می شوم
و با مهربانی های بی پایان تو
می رویم و جوانه میزنم
از لابلای انگشتان مهربان تو
تو می بوسی مرا
و گل سرخی می شوم
که حتی اگر چیده شوم
باز هم تازه خواهم ماند
شادمان می شوم
از ته دل شادمان می شوم
وقتی هدیه ای بینظیر و کودکانه
در مقابل چشمانم می خندد
من با طراوت می شوم و نغمه خوان
لبخند سحرانگیز تو
به وجد می آورد
هر قلب کوچک عاشقی را
باز هم برایم ترانه بخوان
بلور ظریف اندامم
با نوازش دل انگیز انگشتان تو
و با لذتی رویاگونه
به خواب می رود
من عاشقم
کودکانه و پاک عاشقم
و ساده تر از آنچه فکر کنی
دوستت دارم...