دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

کلبه سبز رویاهای ما...


باز هم در کلبه ی رویاهایمان

           طلوع عشق را به قلب من هدیه کردی


دوباره سرم شانه هایت را آرزو داشت

            و تا بی انتها مرا به آرزویم رساندی


در کلبه ی رویاهایمان

پنجره ی عشق

به وسعت آبی آسمان

    و به اندازه تک تک قطرات باران

            به روی لبخند زیبای دنیا باز است


چه خوشبختم من

که روز عشق را

امسال

در یک خانه ی رویایی جشن گرفتیم

و مرا به اوج احساس

و نهایت عشق رساندی


چه خوشحالم من

که هدیه ام را

امسال

با سبد سبد بوسه

از دستان مهربان تو گرفتم

       و چه آغوشی

...


ما شعله می کشیم

     و هیجان با هم بودن

             در امتداد ثانیه ها

حقیقتی را آشکار می کند

که ما نیازمند یکدیگریم

و شوق با تو بودن را

              پایانی نیست...


عطر عاشقی

    فضای با تو بودن را

             آکنده از مهر  میسازد

و چه لذت بخش است

   زیر یک سقف بودن با تو 

خلوت با تو

    هیجان با تو

         و عشق تو 


دیگر هیچ از دنیا نمی خواهم

     جز آغوش بی نهایت و سخاوتمند تو

            در خانه ی سبز رویاهایمان....


نظرات 1 + ارسال نظر
باران چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:06 ب.ظ

سلاممممم من تمام نوشته هاتون رو خوندم واقعا" زیبا و پر از احساس نوشته بودین ...خوشحالم که بهم دیگه رسیدین ......خدایا مزه ی شیرین وصال رو به همه ی عاشقان بچشان .....

ایشالا.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد