دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

به تو نزدیک تر...


در  تلاطم این لحظه های طوفانی

      در لابه لای این بودن های دردآلود

            در بی قراری این سر در گمی های سرد

              بیا اندکی کنار هم بیاساییم


در هوای با هم بودن

   در هوای با هم نفس کشیدن

        در هوای یکدیگر را خواستن


در شکستن حصار فاصله ها

در گریختن از نگاه های سنگین

در لحظه های تردید و اضطراب


بیا قانون های بی رحم را نقض کنیم

مهم نیست به کجا می رسیم

آزادی درون ماست

آزادی آغوش بی دریغ توست


بگذار حرارت نفس هایت را لمس کنم

بگذار ساعت ها کنار تو بنشینم

به تو خیره شوم

و هر لحظه بی تاب تر...


تو قهرمان بزرگ داستان های منی

که موانع را بی معنا می کنی

و داستان زندگی ام را می سازی

که ارزش هزار بار شنیدن را دارد


به من نزدیک تر شو

تصویر زنده ی مرا ببین

ببین که چگونه دل در گرو عشق پاک تو

خالصانه دستانت را می فشارم


مرا تا بیکرانه های رویا ببر

برایم آهنگی بساز

شعری بگو

تصویری بکش

قلمی بتراش

با من زندگی کن

به من لبخند بزن

شادی و غمت را به جان خریدارم

اگر اندکی به من نزدیک تر شوی...



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد