بر شانه های تو
بر شانه های محکم و مردانه ی تو
بر شانه های پر مهر و امن تو
بر شانه های گرم و خواستنی تو
باید تکیه کرد
باید بوسید و بویید
باید عطر نفس هایت را تا بیکران شنید
بر شانه های تو
آن پناهگاه امن و آسوده
اگر می شد سر بگذارم
و از یاد ببرم
هر چه دل کوچکم را می آزارد
آن وقت تمام دنیا مال من می شد
تمام دنیا
جمع می شد
در یک لحظه از آغوش تو
و یک دنیا آرامش ابدی
به قلب من روانه می شد
بر شانه های تو
بر شانه های بهاری و پر عشق تو
این رویای مطلق و همیشگی
می توان تا ابد آرمید
و عطر ماندگارش را نفس کشید
و مست شد
شانه های تو
سایه سار عشق من است
شانه های تو
قصه ی بی پایان من است
شانه های تو
آرزوی همیشگی من است
مرا از شانه هایت جدا مکن
تا همیشه ...