ای فانوس شبهای بیداری ام
هوای امشبم باز طوفانی است
باز ویرانم
آشفته ام
خرابم
تلخم
ای که صدایت از جنس باران است
امشب از حال من باخبر باش
مثل امروز
مثل امروز که دلتنگ بودم
که بی طاقت بودم
که دلت برایم سوخت
باز شکسته ام ای یار
باز لحظه هایت را تلخ کردم
باز دقیقه هایت را دلگیر کردم
باز لبخندهایت را نادیده گرفتم...
باید ببخشی این دل کوچک را
کوچک و بهانه گیر
بیا و چشم بر من بدوز
تو که دنیایم را عاشق کردی
با دنیای شیرین خودت
روزگارم با تو بهترین است
تو که عادت زندگیم شدی
فقط تو میتوانی آرام کنی
این روح بی قرار را
بگذار بر سینه ات تکیه کنم
تا اشک بریزم
بی صدا...
باز بر من بتاب
تا روشن شوم...
عشق ممنوع منم دارم عشق ممنوع چیت میشه؟میخوای با هم دوست شیم شاید تجربیاتمون بدرد هم بخوره