دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

نیلوفر زندگی توام




نیلوفری هستم آبی

برای زنده ماندن

باید به دور گلی بپیچم


تو را یافتم

شدم نیلوفر زندگی ات

اطراف گلی مثل تو پیچیدم

چرخیدم

گشتم

تا در تار و پود تنت جای گرفتم

در وجود مهربانت قدم گذاشتم

و اکنون بخشی از تو شده ام


تو کجای زندگی من هستی

که اینگونه

حس بودنت در دوردستها

به من شوق زندگی می بخشد

و خاطره ی نگاه های مهربانت

و لبخندهای بی انتهایت

بی قرارم می کند

و آغوشت

این آغوش گرم و خواستنی

می آشوبد دل وابسته ی مرا

و بوسه های آتشینت

که زبانه می کشد

از تک تک سلول های اندامم


اندکی مهربان تر باش

با این نیلوفر دلبسته

اندکی از مهربانی وجودت را به او نوشاندی

حال در اطراف حضورت پرسه می زند


این نیلوفر عاشق را دریاب

بگذار در سایه ی بودنت

اندکی بیاساید

بگذار آرامش بگیرد

از نوازش های بی دریغت

بگذار کنارت بمانم

تا همیشه...



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد