دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

وقتی انتظارش را نداری می آیم

می آیم

درست وقتی انتظارش را نداری می آیم

زمانی که فکرش را هم نمیکنی

همان لحظه که منتظرم نیستی

به موقع می رسم

می دانم


می آیم

می آیم که خستگی هایت به در آرم

می آیم که انرژی تازه ای به دستانت بدهم

می آیم تا با نفسهایم نفسی تازه کنی

می آیم


زمانی می آیم که بلاتکلیفی و سردرگم

زمانی می آیم که خسته ای و کلافه

زمانی می آیم که آشوبی و بی قرار

می آیم

می آیم تا به ادامه بیندیشی

و به پیمودن مسیر


می آیم تا مشوقی باشم برای قدم برداشتنت

می آیم تا مرهمی باشم برای زخمهایت

می آیم تا شنوایی باشم برای دل نگرانی هایت


می آیم

گرچه کوچکم و کم مقدار

گرچه ناتوانم

اما عاشقم و دلداده

با چتری در دست

بگذار اندکی کنارت باشم

شاید این دل کوچکم

صبری داشته باشد برای شنیدن گلایه هایت

بگذار قدم هایمان را با هم برداریم


حال که آمده ام بگذار بمانم

من آمده ام

من با عشق آمده ام

و با شوق

بگذار کنارت بیاسایم

بگذار از حضورم آرامش بگیری


من آمده ام که بمانم

شک نکن

نظرات 2 + ارسال نظر
الهه یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:54 ب.ظ http://www.elaheh.blogsky.com

چقدر وبتون زیباست
چقدر پر از احساسه نوشته هاتون ...

ممنون عزیزم
خوبی از خودتونه...

اشکان دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:47 ق.ظ http://tashkan.blogsky.com/

شاد باشی گلم

شما هم شاد باشی بلبلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد