دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

اتاق 731

بالاخره رسیدم

به اون چیزی که میخواستم رسیدم

یک روز زندگی با تو

زیر یک سقف

در کنار هم و بدون مزاحم

من و تو باهم


بالاخره به آغوشت کشیدم

بوسه بارانت کرد

در نوازش غرقت کردم

و تنم را به تنت رساندم


اتاق 731 به پایان رسید

ولی خاطراتش تا آخر عمر در ذهنم می ماند

بوی تنت

چشمان زیبایت

و رسیدن به اوج احساس با تو


همانی بودی که فکر میکردم

و همانی شد که میخواستیم

پر از عشق و احساس

پر از شور شادی

و هیجان محض


نمی دانی چه کردی با من 

با این دل عاشقم

حال با تصویر جدیدت در ذهنم چه کنم

حال که عاشق ترم کردی

با دیوانگی ام چه کنم

با چشمانت که از ذهنم نمی رود


عشق من

این را بدان

همیشه و همیشه دوستت خواهم داشت

و همیشه عاشقت خواهم بود

و هر روز یک بار بیشتر به تو خواهم گفت 


دوستت دارم عشق من...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد