دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

من چراغ را روشن نگه داشتم

 

 

یک نفر در دل شب
یک نفر چشم براه
یک نفرمنتظر لبخندت
یک نفر دلتنگ است
یک نفر با تو حرف دارد هرچند ساده
یک نفر منتظر است
منتظر است
منتظر
 
صحبت از فاصله هاست
از دوری تو
از نبودنت
از دلتنگی
از اینجا, بدون تو 
تویی که لایق دوست  داشتنی
 
این حس دوست داشتنت
گفتنی نیست
در قالب کلام نمی گنجد  
 
باز به یادت هستم 
تکرار انتظار 
تکرار 
و چه شیرین است 
نوشتن این کلمات 
وقتی می دانم تو آنها را خواهی خواند   
 
یادت باشد 
امشب 
من چراغ را روشن نگه داشتم 
به جای تو 
نگویی بی وفا بود 
من مثل هر شب آمدم 
 
مستی را بهانه می کنم 
و تا صبح بیدارم  
می ترسم تو بیایی و من نباشم 
و چه شیرین است 
وقتی می دانم از دور دستها 
به من می اندیشی  
و لبخند می زنی
و بدان 
هر لحظه 
به تو می اندیشم 
و لبخند می زنم
 
با خیال تو به سر بردن اگر هست گناه                                   
با خبر باش که من غرق گناهم همه عمر
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد