دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

فقط چند قدم مانده به رویا


عشق من

رویای من

چیزی تا رویاهایمان باقی نمانده

رویاهای دست نیافتنی


دیگر داریم میرسیم

به لحظه وصال

به لحظه فوران عشق

لحظه غرق شدن در چشمان تو


در این لحظات واپسین انتظار

در کنارت هستم

دستت را روی شانه هایم بگذار

به من تکیه کن

تا با هم

پا به پای هم

قدم های آخر را محکم برداریم

 دستانت را به من بده

به دستان گرم من

تا رها شویم در اقیانوس احساس


نمی دانی چه هیجانی مرا در بر می گیرد

زمانی که به لحظه اکتشاف تو فکر می کنم

اکتشاف نگاه برنده ات

و زیبایی ذاتی ات

و لبخند زیبایت


عزیزترینم

به من اعتماد کن

چیزی جز عشق انباشته روزها در انتظار تو نیست

عشقی که مجال ابراز نداشته است

و حالا می خواهد خودنمایی و خود ستایی کند.


اجازه بده

تا این دریای سراسر عشق و هیجان را به پایت سرازیر کنم

و نمایش دوست داشتن را با عمق وجودم برایت اجرا کنم

خیلی وقت است که منتظر محیا شدن صحنه نمایش هستم

و چه با شکوه است این نمایش


عشق من

این را بدان

هیچ چیز نمی تواند دوست داشتن من به تو را کم کند

و هیچ کس

تا ابد و هر روز بیشتر از دیروز

دوستت خواهم داشت



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد