دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

یک روز...

یک روز به خواسته ام می رسم
فوقش خدا مرا می برد جهنم
فوقش می شوم ابلیس
آنوقت تو هم به خاطر این که با یک « ابلیس » بودی
جهنمی می شوی
جهنم که آمدی ، من آن جا پیدایت می کنم و هر روز می بوسمت
وای خدا ! چه صفایی پیدا می کند جهنم

یک روز در آغوش می کشم تو را
می خندم و می بوسمت
گریه می کنم و محکم فشارت می دهم
یک روز می آید که از آن روز به بعد
من هر روز می بوسمت
لبهایم را می گذارم روی لب هایت
و بعد هر چه بادا باد : می بوسمت
تو احتمالا سرخ می شوی
و من هم که پیش تو همیشه سرخم


یک روز کنارت می خوابم پنهان کردن هم ندارد
مثل خنده های تو نیست که مخفی شان می کنی
یا مثل خواب دیشب من که نباید تعبیر شود
مثل نجابت چشمهای تو است
وقتی که توی سیاهی چشمهای من عریان می شوند
عریانی اش پوشاندنی نیست ، پنهان نمی شود

یک روز می بوسمت
یکی از همین روزهایی که می خندانمت
یکی از همین خنده های تو را ناتمام می کنم : می بوسمت
و بعد ، تو احتمالا لبخند می زنی
و من هم که به رویای خود می رسم

یک روز می بوسمت
یک روز که باران می بارد
یک روز که چترمان دو نفره شده
یک روز که همه جا حسابی خیس است
یک روز که گونه هایت از سرما سرخ سرخ
آرام تر از هر چه تصورش را کنی
آهسته می بوسمت

یک روز به تو می رسم
هر چه پیش آید خوش آید
حوصله ی حساب و کتاب کردن هم ندارم
دلم ترسیده
که مبادا از فردا دیگر « عشق من » نباشی
آخر حالا آن قدر دوست داشتنی شده ای که برای خیلی ها  آرزو شدی 


و در آن روز

با تو در آسمان خواهم رقصید



نظرات 1 + ارسال نظر
شکسته بال جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:51 ق.ظ http://manodelamtanha.blogsky.com/


منم.............
یه سوال چرا عشقتون ممنوعس؟!!!!!

سلام
به هزار دلیل
به دلیل مردمی که عشق را ممنوع کرده اند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد