دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

مهربانترین همراز




به خانه ی قلبم بیا

مگر نمی بینی از شوق دیدنت

در اسمان غزل پرسه می زنم


به دیدارم بیا

مگر فراموش کرده ای

این تن سرد و یخ زده ام

تشنه ی گرمای دستانت است


سکوتت را بشکن

بگذار اشکهایم بهانه ای باشد برای سنگینی دلم


ای مهربانترین همراز

بگذار پروانه گی کنم برای شمع وجودت


بگذار

هنگامی که نامت از خانه ی دلم می گذرد

هر چه لحظه ی بی تو بودن است غروب کند


ای آشنا ترین آشنای من

بگذار در این صفحه ی کوچک

نقش تو را حک کنم


دستانت را به سوی من بگشا

جز آغوشت به جای دیگری تعلق ندارم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد