می شود عاشق بود
می شود عاشق شد
عاشقی این نیست که با هم باشیم
عاشقی، یاد و خاطره هست
وقتی او نیست
عاشقی ...
هرم نفس است، داغی زودرس است
بوسه ای بی هوس است
هوس با او بودن
نه، هوس نه،
گاه کنج لب خود را خوردن
هم بیاد گرمی، زتنش یاد کنی
دست در زلف پریشان زدن است
یاد زلفی که بروی تن عریان تو میرقصیدند
نفسش بر صورت، دستهای گرمش حلقه دور گردن
لب به لب
سینه به سینه
دل به دل دادن است
پای در پای هم انداختن است
........
چه خیال خوبی
سلام حالتون خوبه امشب شب اولی هست که من یه وبلاگ باز کردم خیلی دوست دارم که شمابه وبلاگم سربزنیدوبانظراتتون من رودلگرم کنید باتشکر
2.46913578222.0490420442سلام
با مطلب جدید آپم بیا
کار در منزل برای خانمها
منتظرتم
بای