به زودی در این محل عکس نصب میشود
باز زمستان
زمستان سرد ولی داغداغ و پرخاطره
چندین زمستان گذشته است
ولی از گرمای عشقمان کم نشده است
یادت هست
روزهای اول
همین موقع ها بود
زمستان بود که شروع شد
و زندگی من بهار شد
همین موقع ها بود که دیدمت
برای اولین بار
با دیدنت با خودم گفتم کاش برای من بود
کاش میشد عاشق من بود
آن موقع فقط یک آرزو بود
یک آرزوی دست نیافتنی ولی شیرین
سال ها گذشت تا دست یافتنی شد
سال های نه چندان آسان
برای هر دوی ما
سال های پرخاطره
تلخ و شیرین
اکنون ما اینجا هستیم
کنار هم و برای هم
دارمت
و این چه شیرین است
چه لذت بخش است
شیرین ترین شیرینی زندگی من.
راستی
تو از کجا پیدایت شد؟!
ماموریتت چه بود؟
فقط میخواستی طعم شیرین خوشبختی را به من بچشانی؟
طعم لذتبخش عاشق بودن و عاشق داشتن..
لذتی که قبلا نچشیده بودم..
روز عشق نزدیک است
گرچه تنها روز عشق ما در سال نیست
هر روز ما روز عشق است
هر صبح مشتاقانه به دیدن هم می شتابیم
این عشق کم نمیشود زیاد میشود
هر روز و هر ثانیه
خیلی چیزها را مدیون تو ام
آزادی ام را
و البته عشق را
تو به من یاد دادی یکی هست که میشود عاشقش بود
و لایق بی نهایت عشق است
و لایق همه زندگی من...
زندگی من
خواستنت تمام نمیشود..
زیاد می شود..
تا همیشه هر روز بیشتر میخواهمتباور کن...
کاش مام بهم برسیم
خوشبحالتون
ایشالا