کسی میدونه آدم وقتی با کسی که دوستش داره
و داره یه خوراکی خوشمزه می خوره
چون یارش رو دوست داره خوراکی خوشمزه اس
یا چون خوراکی شیرینه همراهش رو خیلی دوست داره؟!؟!!؟
چقدر با تو بودن خوبه
چقدر خوشمزه اس
چقدر شیرینه
حتی اگه کم باشه
چند قدم
همین نزدیکیا
چه لحظه های شیرینی هستن
این خاطرات با تو بودن
دست در دست تو داشتن
نرمی لبهات
و آهسته آهسته
گرمی بوسه هات
چشم در چشم هم
و سرشار از مهربانی
و سیراب از دوست داشتن ...
می دونستی این لحظات
خوب و شیرین و نرم و پر مهر می گذره
و وقتی مجبور میشم ازت دل بکنم
تو تمام عشقت رو در نگاه مهربونت خلاصه می کنی
و آروم آروم در گوشم می گی که دوستم داری
اندازه ی دنیا
و من
همین رو تا دیدار بعدی توی قلب کوچکم نگه می دارم
تا دوباره به شیرینی لحظه های با تو بودن برسم
هر چند کوتاه
هر چند همین نزدیکی
ولی شیرین و خوشمزه !!!
باز از تو می نویسم
باز هم قطره ای از دریای وجودم را
در قالب کلمات
بر روی صفحه می آورم
همیشه حرفهایم را
با زبان نگاه برایت می گفتم
اما امشب می خواهم با زبان قلمم برایت سخن ساز کنم
امشب می خواهم برای بار دیگر به تو ثابت کنم
هر لحظه از زندگیم
تو را فریاد می زند
امشب با زبان اشک هایم
این دانه های شفاف
که از اعماق وجودم جاری می شوند
با تو سخن می گویم
هیچ می دانستی
صفحات این دفتر دوستیمان
هر روز با رنگ تازه ای از عشق ورق می خورد
و من مانده ام که چگونه می توانم
بار این عشق بزرگ را به مقصد برسانم
دوست دارم در کنار هم بهترین لحظه ها را تجربه کنیم
دوست دارم طراوت عشق در چشمانمان موج بزند
دوست دارم دستهایمان مملو از عشق و موسیقی باشد
دوست دارم شبها بی حضور تو خاطراتمان را مرور کنم
و چشمانی را به یاد بیاورم
که مهربانانه چشم به چشمانم دوخته اند
و من بی قرار برای استشمام عطر تو
تشنه ی آغوشت می شوم
و لب های گرمت
که بوسه می زند
سرخی گونه هایم
و نرمی لبانم را
کاش می شد لحظه ای آرام
در کنار تو
عشق را در آغوش کشید
کاش می شد
با تو به همه چیز برسیم
و من فریاد خواهم زد :
قلبم را به تو باخته ام
اما از صمیم قلب دوستت دارم
هر وقت دلم می گیرد
به اینجا می آیم
در این شبها
شهاب سنگی می شوم، شعله ور
که دلم می خواهد به زمین برسم
به کنار خانه ات برخورد کنم
و همانجا ماندگار شوم
شاید بعدها
هنگام عبور از کوچه
یک لحظه نگاهت مرا نوازش کند
با تعجب و اندکی لبخند
و مرا شکل آرزوهایت ببینی
یا شبیه یک قلب
و با خودت فکر کنی
آه ، تازه مرا یافته ای
و با عشق و صبوری
دوباره مرا از نو بسازی
نگران شکستنم نباش
این شهاب سنگ برای شکستن است
این را من می خواهم
و می خواهم تو نیز این را بخواهی
تو فقط بگو چگونه
با کدامین دست .... ؟
با کدامین آهنگ .... ؟
با کدامین دل .... ؟
و این را نیز بدان
گر چه برای تو می شکنم
اما
اگر تو را داشته باشم
شکست ناپذیر خواهم شد...
اجازه هست با تو عاشقی کنم؟!؟!
فال حافظ زدن امروز دگر کار من است
چون که حافظ همه آینه افکار من است
صحبت از دل که براید به دل بنشیند
سخن چون شکرش لعبت گفتار من است
بوی شعرش به مشامم چنان خوش آید
گویی عطرش ز عطاری عطارمن است
بی می و باده به بیتی همه را مست کند
او که در جام می ام باده ایار من است
در ثریا به غزل عقد فلک رابندد
در زمین وصل وصال من و دل دار من است
همچو گل در دل خاضع غزل رویانید
غزل حافظ شیراز گل بی خار من است
لحظه هایی که با تو سپری می شوند
همین لحظه های کوتاه
مثل همین امروز
مرا بیشتر دوستدار تو می سازد
همین امروز
که دستهایم
در گرمای دستهایت غرق می شوند
همین امروز
که زندگی می شوی
و در رگهایم جاری
همین امروز
که هرم نفس هایت
نوازشی می شود بر روی گونه هایم
اگر امشب قلمم هوس رقصیدن می کند
اگر اندیشه ام رنگ طراوت می گیرد
اگر فعل بودن را عاشقانه صرف می کند
اگر از با تو بودن می نویسد
از با تو شاد بودن
از لبخند زیبایت
لبخند لبانت و دیدگانت..
تنها تو می دانی
که طنین آرامش بخش آغوشت
دریای بی کران عشق راستینی است
که شیداتر می سازد
دل آشفته ام را.....
در این روزها
که دلت
از این آدمهای رنگی و سایه های تیره
به درد آمده
و نگاهت
که بی حوصله و غریب
به هر سو می نگرد
و دستانت
که زیر پوستی از تنهایی
در جستجوی گرمای آسمانی است
به پنجره ی خانه ی من چشم بدوز
مرا در قاب پنجره خواهی دید
که برایت عطر آرامش می پراکنم
و شعر می خوانم
گرم و آرام و بلند
و از خاطره هایمان می سرایم
به زبان موسیقی
تا در ساحل اطمینان اندکی بیاسایی
خاطرت جمع عزیزم !!!
من همیشه برای در کنار تو بودم
در همین حوالی
سبدی آرامش همراه خود می آورم
...
مهربانم
غمگین مباش
دل شکستن
رسم این زمانه است
یکی سنگ به دلت سنگ می زند
دلت می شکند
یکی از راه می رسد
تکه های شکسته را جمع می کند
دلت را از نو میسازد
اما این بار
به تو دل می بندد
به فرشته ها سپرده ام
وقتی کنارت نیستم
دستای مهربونشون نوازشت کنن
تا احساس تنهایی نکنی
و به ستاره ها سپرده ام
تا برات چشمک بزنن و سرگرمت کنن
تا دلتنگی سراغت نیاد
و به باد سپرده ام
بوسه هام رو بذاره روی گونه هات
تا وقتی چشمات رو می بندی
من رو کنارت حس کنی
پس هر وقت دلت گرفت
جلوی آینه بایست و یه لبخند بزن
من رو تو چشمای خودت می بینی
که تمام دنیام رو فدای لبخندت می کنم
عزیزترینم
مهربان ترینم
دوست داشتنی ترینم
نبینم حال و هوای برگ ریزون چشمات رو .......
فراموش نکن:
هر وقت دلت می گیره می سوزم
هر وقت دلت می سوزه می میرم
به یاد توام ...
آیا تو هم به یاد منی
همان قدر که من به یاد توام؟!؟؟
رنگین کمانی شده است این دل
مبهوت گشته است
هر برگ دفتر دلم را بار ها و بارها می خوانم
به نامی جز تو نمی رسم
نام زیبایت
رنگ از رخ واژه هایم می برد!
آری ...
نوشته هایم هم
در عشق نامت می سرایند !
حسودیم می شود
به برگ برگ صفحه ی دلم
که چه عاشقانه
مهرت را در خود جای داده
و تلنگر یادت
که مرا از هر آنچه غیر توست دور می کند
و من
لحظه به لحظه
قدم به قدم
واژه به واژه
به تو نزدیک می شوم
فارغ از فال هایی که می گیریم
و بی تفاوت نسبت به ممنوعیت این عشق
وفادارانه دوستت دارم
و بی ریا دلبسته ات می مانم
اجازه می دهی عاشقت باشم؟
اجازه دارم دیوانه وار دوستت بدارم؟
اجازه هست تو را از آن خود بدانم؟
امشب قلمم مبهوت این کلمات است که می نویسم
از غوغای درونم خبر دارد
و چه مغرورانه حکایت دلم را بر صفحه می نگارد
و چه آشوبی می کند این دل
در این دیار بزرگ سرگشتگی...
و دست هایم
که مرا به جرم دوست داشتنت ملامت نمی کند
و باز این دل بی قرار
که زمزمه وار می خواند :
دل جای تو شد جای کس دیگر نیست
در این لحظه های قشنگ
به دنبال عاشقانه ترین واژه ها و کلمات میگردم
اما هیچ کلمه و واژه ای نمیتواند
عظمت حضور تو را در زندگی من وصف کند
فقط میگویم ” دوستت دارم ”
میدانم که در پس این چهره مهربانت
و صدای آرامش بخشت
قلبی آکنده از عشق نهفته است
پس من نیز احساساتم را
تقدیم به آن کسی می کنم
که حضورش در زندگی من دلخوشی همیشگیست
و بارها و بارها میگویم ” دوستت دارم ”
روزت مبارک ای خیال انگیزترین آرزوی ممنوع من!!!
قلمت را بردار
دفترت را باز کن
بنویس
"دوستت دارم "را بنویس
"دوستت دارم" را پر رنگ بنویس
"دوستت دارم" را خوشرنگ بنویس
"دوستت دارم" را محکم بنویس
هنگام نوشتن
قلمت را بفشار
بگذار کلمه ی "دوستت دارم "
در همه ی صفحات حک شود
بگذار تکرار شود
این واژه ی سرشار از احساس
قلمت را پر رنگ انتخاب کن
بگذار نوشته ات به این آسانی ها پاک نشود
بگذار ماندگاری اش را با چشمانم لمس کنم
قلمت را خوشرنگ بردار
بگذار حس کنم
زیبایی "دوستت دارم" را
و تردید را از یاد ببرم
یادت باشد
هنگام نوشتن صفحه ات سفید باشد
تا فقط و فقط "دوستت دارم " به چشمم بیاید
تا وقتی قلم به بلندای نوشتن از عشق می رسد
صفحه از شوق به خود ببالد
همین حالا
برایم بنویس
"دوستت دارم" را
پررنگ
خوشرنگ
و محکم
آمدی
آمدی
آمدی
چه مهربان آمدی
و چه عاشقانه
با همان لبخند همیشگی
مثل باران آمدی
باریدی بر کویر خشک دلم
میدانی که بی جان بودم بی مهربانی هایت
سیرابم کردی
مثل بهار آمدی
سبد سبد طراوت و نشاط
میهمان لحظه های کوتاه دیدارمان شد
این دل بی قرار
لحظه های بی تو را
به هوای طلوع دوباره ات
سپری کرد
و حال که شاهد آمدنت هستم
تپش این قلب
لحظه به لحظه تندتر می شود
می نوشم
فنجانی از حضورت را
و چه طعم لطیفی دارد
تلاقی نگاههای دلتنگ
چه سبز آمدی لحظه ها رنگ عاشقانه گرفت
انتظارم به سر رسید
و تو را کنار خود می بینم
با تو بودن را می خواهم
با تو و عشق پاکت
با تو و قلب مهربانت
با تو و گرمای دستانت
بمان با من
می مانم با تو
و می سازیم لحظه های زیبای دوست داشتن ممنوع را...
لحظه ی دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام ،مستم
باز می لرزد دلم ،دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های! نخراشی به غفلت گونه ام را تیغ!
های! نپریشی صفای زلفکم را ، دست!
و نریزی آبرویم را ،دل!
ای نخورده مست
لحظه ی دیدار نزدیک است.
گل آفتابگردان را گفتند:
چرا شبها سرت را پایین می اندازی؟
گفت :ستاره چشمک می زند،
نمیخواهم به خورشید خیانت کنم......
ای عشق ممنوعم
من نیز همچنان دوستت دارم
بدان که همچنان به یادتم
دلتنگتم
عاشقتم
عاشقی عادت ما شده
فرقی نمیکند چگونه باشد
اما می دانم که همچنان پاک است
و آسمانی
و هیچ کس این را درک نخواهد کرد
می دانم تو همانی هستی که پریدن دوباره را به من می آموزی
با تو به اوج پرواز می رسم
شاد می شوم
و لبخند می زنم
امیدوارم معنای واقعی نگاه تازه ات را به عشق
درک کنم
امیدوارم نتیجه اش تنهایی نباشد
امیدوارم آرامش باشد و زیبایی
و دنیا دنیا عشق...
مهربانم
دعاهایت به دستم رسید
چشمانم همچنان بارانی است
اما بر لبانم لبخند است
فکر کنم اشک شوق باشد
ازین که هنوز دوستم داری
که برای دیدنم مشتاقی
که قدم به قدم به دیدارت نزدیک می شوم
تقویم را ورق می زنم
همه ی صفحاتش را انتظار پر کرده
و مهربانی
ای عشق ممنوعم
به انتظار یک عشق طوفانی ام....