سبزی، طراوت، تازگی
مهر، محبت، دلدادگی
و عشق، عشق، عشق
چه شیرین است در کنار تو بودن
وقتی که میخندی و مهر می ورزی
چه شادمانه است با تو بودن
وقتی که خوش میگذرانیم و می خندیم
و چه عاشقانه است آغوش تو
وقتی هر لحظه که بخواهم در آغوش همدیگریم
باران با طراوت
دریای متلاطم
مه لطیف
آفتاب درخشان
و باد پاییزی
همه و همه دست در دست هم دادند
تا سفری هیجان انگیز را برای ما بسازند
جاده های سرسبز
کوهستان های مه آلود
ساحل شنی پر صدف
و کوچه باغهای خوش عطر
همه و همه خاطره ای برای ما ساختند
تکرارنشدنی
نه
شاید هم تکرار شدنی.. بارها و بارها
تو میگویی زین پس
به سفرهای جذاب زیادی خواهیم رفت
و من خوشحال که همسفر تو خواهم بود
که خوش اخلاقی و با تدبیر
و سر بر شانه ات که می گذارم
کوه ترین تکیه گاه را کنار خود دارم
و استوارترین مرد را برای خود می دانم
و امن ترین آغوش را ...
مگر می شود فراموش کرد
اینهمه خاطره ی خوش را
و چنین سفر بی نظیر و بی مانندی را
چه خوب که همیشگی شدیم..
و چه لذتی است مردی چون تو را داشتن
سپاس که با منی... تا همیشه...
و می ستایمت.. تا همیشه...