دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

برف بازی‌های به یاد ماندنی


این زمستان

مانند زمستان های پیشین

برای گرم کردن دستهایم

به رویایم بیا


برف بازی های کودکانه ما

خاطره ای خواهد شد

ماندگار

در دفتر زندگیمان


مثل همیشه

همراهیت

بزرگترین آرزوی من میشود

و خنده هایم

بزرگترین آرزوی تو

این لذت های لحظه به لحظه

و این خندیدن های همیشگی

زندگی مشترک ما را میسازد


نوشتن از تو

از نگاه تو

از خاطرات تو

از دل مهربان تو

و از عشق بی اندازه تو

هم آسان است و هم سخت


هر لحظه نفس کشیدن در هوای تو

مثل جان تازه ای

در رگهای من می دود


مهمان ناخوانده ای بودی

که بی صدا آمدی

و بی اجازه در کنارم ماندی

حال

که ذره ذره وجودم وابسته به توست

دلم

ماندنت را تمنا می کند


می نویسم

می نویسم که این خاطرات خوش

این اتفاقات ساده ولی زیبا

و این لحظه های دوست داشتنی

فراموشمان نشود

چند خط شادمانه...


آسمان همچون دل من است

   نه که بارانی باشد

         یا گرفته.... نه.....

اتفاقا زلال است و بی پایان

     صاف است و آبی

        و خالی از هر اضطراب و شکایه...


من سبز می شوم

   دوباره سر راهت سبز می شوم

و با مهربانی های بی پایان تو

   می رویم و جوانه میزنم

        از لابلای انگشتان مهربان تو


تو می بوسی مرا 

      و گل سرخی می شوم

که حتی اگر چیده شوم

      باز هم تازه خواهم ماند


 شادمان می شوم

    از ته دل شادمان می شوم

       وقتی هدیه ای بینظیر و کودکانه

               در مقابل چشمانم می خندد


من با طراوت می شوم و نغمه خوان

لبخند سحرانگیز تو

به وجد می آورد

هر قلب کوچک عاشقی را


باز هم برایم ترانه بخوان

بلور ظریف اندامم

    با نوازش دل انگیز انگشتان تو

           و با لذتی رویاگونه

               به خواب می رود


من عاشقم

کودکانه و پاک عاشقم

و ساده تر از آنچه فکر کنی

دوستت دارم...



نامه ای به دوست...


یگانه عشق من سلام.


مدتی است با تو از این دریچه صحبت نکردم.

اگر چه در تمامی نوشته هایت خودم را می بینم.

با غرور میتوانم بگویم نوشته هایت بوی من گرفته...


در این مدت من و تو خیلی به هم نزدیک شدیم.

خیلی نزدیک...

و هر روزمان با هم خاطره است خاطره ای بی نظیر.

هر روزمان پر از شور و اشتیاق و هیجان است

و هر روز بیشتر در هم تنیده می شویم.

و هر روز غیر قابل جدا شدن تر...


زندگی من

این احساس خیلی خوب و قشنگ است.

این که تو تنها پرنسس زندگی من شدی بزرگترین رضایت قلبی من است.

و این که توانستم قلب مهربانت را تسخیر کنم بزرگترین غرور من.

 اینکه اکنون تو را دارم بالاترین ثروت من است.

و اینکه میتوانم هر لحظه کنار تو باشم آرامش من.


این را بدان

می دانی.

من تو را آسان به دست نیاوردم

و تو را آسان نه به هیچ وجه از دست نخواهم داد.


یگانه من

می دانم

داشتنت لیاقت میخواهد.

عشقت ظرفیت میخواهد

و احساست مراقبت میخواهد.

امیدوارم

لیاقت و ظرفیت و توانایی مراقبت از تو را داشته باشم


تنها سلاحم دوست داشتنت است

آن هم خیلی زیاد...


مطمئن باش

وقتی تو هستی

هیچ احساسی

هیچ عشقی

هیچ مخلوقی

به چشمانم نمی آید

دیده نمیشود.

چه برسد به ایکه حس شود.


این حق مسلم توست

من

همچنان که تو حق مسلم منی.


عشق من

تنها یک چیز مرا نگران میکند

یک کابوس

کابوس روزی بدون تو

حتی از تصور آن روز هم میترسم

نمیشود

نمیتوانم


این تنها چیزی است که میتواند اشک یک مرد را در آورد.

حتی تصورش هم چشم های مرا خیس میکند.


میدانم یک مرد هیچ وقت گریه نمیکند.

ولی یک مرد حاضر است برای حفظ تنها عشق زندگیش اشک هم بریزد.


نمیخواهم زیاد گریه دارش بکنم


بگذریم...


این روزهای شاد زندگیم را مدیون تو و با تو بودن هستم.

مطمئن باش میدانم چه گوهری را بدست آوردم

و برای نگهداری اش تمام تلاشم را میکنم.


کار ما تازه شروع شده...

حالا حالا ها با هم کار داریم

بسیار کار نکرده و راه نرفته داریم که قرار است با هم طی کنیم

و خاطره جدید بسازیم


با تو بودن را دوست دارم

و به آن افتخار می کنم


ارادتمند شما

عاشق.



مرا به آرامش برسان...


دوباره باتو سخن میگویم

    دوباره میخواهم با تو سخن بگویم

                دوباره باید باتو سخن بگویم...


تو که بزرگی و مهم

    تو که مهم هستی و بی رقیب

          تو که بی رقیب هستی و آرامش بخش

....

این روزها

   بیشتر از هر زمانی دوستت دارم

          انفجار احساساتم را نادیده مگیر


چشمانم خیس می شوند...

نم نم بارانم را بنگر

مثل همیشه باش

بگو که نباید گریست

و با دستان گرم و همیشگیت

قطرات باران را محو کن

از چهره ی من

که عاشقانه تو را می پرستم


هراس از دست دادنت را ندارم

         ولی...

بیانش سخت است

برای تو

      من میخواهم یگانه باشم

و تو هم

      تنها برای من باشی


هیچ کس را پای آمدن به حریممان نباشد

و هیچ اسمی جز من بر لبانت...


مهربانی هایت را فقط برای خودم بگذار

    من برای داشتنش

         به اندازه ی کافی عاشق هستم


احساس کسی را به خلوتت راه نده

تو ارزشمندتر از آنی

    که احساس دیگری جز من

        لایق تو باشد



نگران نباش

با همه ی کوچکی ام

برای عشق بزرگ تو اندازه می شوم!


درست است

  گاهی این دل نازک

      زود می شکند... اما...

برای با تو بودن

   بزرگترین نقاشی زندگی ام را

       بر روی دیوارهای عاشقانه مان کشیده ام


هوای این قاصدک کوچک را داشته باش

              با هر وزش بادی به پرواز درمی‌آید

مرا محکم بگیر

      می ترسم از طوفان روزگار....


اما..

این را خوب میدانم

که باد

شمع رو خاموش میکنه

ولی آتش رو شعله ور