دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

مرا به آرامش برسان...


دوباره باتو سخن میگویم

    دوباره میخواهم با تو سخن بگویم

                دوباره باید باتو سخن بگویم...


تو که بزرگی و مهم

    تو که مهم هستی و بی رقیب

          تو که بی رقیب هستی و آرامش بخش

....

این روزها

   بیشتر از هر زمانی دوستت دارم

          انفجار احساساتم را نادیده مگیر


چشمانم خیس می شوند...

نم نم بارانم را بنگر

مثل همیشه باش

بگو که نباید گریست

و با دستان گرم و همیشگیت

قطرات باران را محو کن

از چهره ی من

که عاشقانه تو را می پرستم


هراس از دست دادنت را ندارم

         ولی...

بیانش سخت است

برای تو

      من میخواهم یگانه باشم

و تو هم

      تنها برای من باشی


هیچ کس را پای آمدن به حریممان نباشد

و هیچ اسمی جز من بر لبانت...


مهربانی هایت را فقط برای خودم بگذار

    من برای داشتنش

         به اندازه ی کافی عاشق هستم


احساس کسی را به خلوتت راه نده

تو ارزشمندتر از آنی

    که احساس دیگری جز من

        لایق تو باشد



نگران نباش

با همه ی کوچکی ام

برای عشق بزرگ تو اندازه می شوم!


درست است

  گاهی این دل نازک

      زود می شکند... اما...

برای با تو بودن

   بزرگترین نقاشی زندگی ام را

       بر روی دیوارهای عاشقانه مان کشیده ام


هوای این قاصدک کوچک را داشته باش

              با هر وزش بادی به پرواز درمی‌آید

مرا محکم بگیر

      می ترسم از طوفان روزگار....


اما..

این را خوب میدانم

که باد

شمع رو خاموش میکنه

ولی آتش رو شعله ور



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد