دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

امروز عشق متولد می شود


امروز عشق متولد می شود

امروز محبت و مهر زاده می شود

امروز را بسیار دوست می دارم


تو به دنیا می آیی  و یک دنیا می سازی

این تنها یک کلمه نیست

تو می آیی

تو در بهار می آیی

سبز و باطراوت

پرنشاط و رنگارنگ


مگر می شود زاده ی بهار باشی و

با سخاوت بی اندازه زندگی نبخشی

شادی و خنده به همراه نیاوری

عطر خوش زندگی نپراکنی


آری.. تو اینگونه ای

 یگانه مرد بهاری زندگی من

بینظیر تکرار نشدنی من

عشق اول و آخر من


تولدت هزاران بار مبارک

و بی اندازه دوستت دارم

بهار آمد تو آمدی...


بهار آمد..

فصل زیبایی ها

فصل گل های بهاری..

و چه گلی زیباتر از بهار زندگی من.. 

بهار من از پنجمین روز بهار شروع میشود 

روزی که تو آمدی..

تو آمدی و بهار را آوردی..


چندین بهار است که تو را دارم 

چندین بهار است که خوشحالم و خوشبخت 

از وقتی تو آمدی..


زیبای من 

تو را دوست دارم و داشتم و خواهم داشت 

میدانی که دلیل نمی خواهد دوست داشتنت 

به هزاران دلیل و هیچ دلیل ..


تازه آمده من 

بمان با من و بیا با من..

میخواهم تو را به دور دنیا بگردانم 

و به همه دنیا فریاد بزنم که تو را چقدر دوست دارم. 

بیا تا بدانم دنیا مثل تو را ندارد 


عشق من بیا و تا ابد با من بمان ... 

آمدنت مبارک ابدیت من..