چه هوایی
آدم را هوایی می کند
هوای تو...هوای دیدار...هوای آغوش...
چه بارانی
آدم را بارانی می کند
باران چشمها...باران دلتنگی...باران خاطرات...
چه طوفانی
آدم را طوفانی میکند
حال طوفانی...دل طوفانی...کلام طوفانی...
چه آسمانی
آدم را آسمانی می کند
ابری...آمادهی باریدن...ولی وسیع
این هوا
توقع آدم را زیاد می کند
و این خواسته های لعنتی
خودنمایی می کنند....
دلم تو را می خواهد
تا نفس به نفس
در کنارت آرام گیرم
بی چتر و بی کلاه...
لبانم
داغی صورتت را می خواهد
و نفس هایم
نفس های آرامت را
گرمای دستهایت را می خواهد
و موهایم
نوازش مهربانانه ات را
پیشانی ام
سینه ات را می خواهد
و چشمانم
خیس کردن پیراهنت را
امان ازین قطرات
که شیشه ی پنجره و شیشه ی دلم را
هر دو بارانی می کند
ایکاش
تا برگشتن تو
هوای دلم این نباشد
ولی هوای بیرون همین بماند