چقدر زود میگذرد
زمان های با تو بودن
دوست شان دارم
لحظه لحظه اش را
چشم در چشم
شانه به شانه
دست در دست
وقلب هایی که به دست هم دادیم
و عشق و عشق
وقتی با تو ام دیگر هیچ نمیخواهم
به جز یک چیز
توقف زمان
دلم میخواهد با تو بودن بی انتها باشد
همسفر من
میدانی لحظه جدا شدن از خدا چه میخواهم؟!
خدایا کی دیدار دوباره فرا می رسد؟
کی دوباره در تار و پودت فرو می روم؟
و چه شیرین است این انتظار تلخ.
بهار من
این روزها به این فکر می کنم
نمی توانم به هیچ قیمتی تو را از دست بدهم
حتی به قیمت خواسته هایم
پس با من بمان و شاهزاده رویا های من باش
من هم عاشقت خواهم ماند
ای ماندگارترین من
سلام وبلاگ بسییییییییییار زیبایی دارید امیدوارم
به آرزوی زیبایتان برسی
سلام گلم خیلی خوشم اومد به منم سر بزنید




شاید بدتون نیاد
بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
ناگهان چقدر زود دیر می شود