دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

نزدیک تر نیا!!

هر چه به تو نزدیک می شوم دیوانه ترم می کنی

عاشق ترم می کنی

این روز ها جاذبه ات دو چندان شده است

می دانم چرا


این رو ز را فراموش نمی کنم

روزی که همه چیز برابر بود پنجاه پنجاه !

بوسه ها نوازش ها حتی آغوش گرم و آرامش

خودت می دانی که مدت هاست منتظر این روز هستم

وای که این جریان صمیمیت دارد مرا با خود می برد.

صمیمیت همراه با آرامش محض و خالص.


این شاهکاری است که خودم کشف کردم

خودم زنده کردم و پرورش دادم

و به آن افتخار می کنم


وقتی سر روی شانه هایم می گذاری

دوست دارم بلند بلند آواز بخوانم

"منو حالا نوازش کن همین حالا... "

و باز ترانه ها به پایان می رسد

و من همچنان با صدای بلند تو را فریاد می زنم

این فریاد بی صدا را فقط تو خواهی شنید

حتی اگر از همین جا از این دور دورا فریاد بزنم

چشمانت را ببند

می شنوی صدایم را که می گوید :

عشق من آیا برای همیشه مال من می شوی؟؟


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد