دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

یگانه ی من بر تو سلام

 

سلام  

بر تو سلام

سلامی پر از رازهای نهفته   

و اندیشه های نا گفته

 

بر تو که تکرار مجنونی 

و با مهربانی هایت 

لیلای دیگری را ساختی 

که تک تک ثانیه هایش 

تو را فریاد می زند

 

بر تو که وجودت خواستنی است 

و هوای وجودت سرشار از احساس  

بر تو ضرب آهنگ قدم هایت 

غوغایی در این دل کوچک برپا می کند

و نمی دانی دوست داشتنت چه می کند 

در این زمانه ی تردید

 

سلام بر تو که پرنده ای هستی  

آزاد 

رها 

که بر بلندای آسمان عشق ورزی پرواز می کنی 

و هر کس همسفرت باشد 

با تو به اوج می رسد 

و به عشق  

و چه تکیه گاه امنی هستی 

حتی در آسمان های خیال 

 

بر تو سلام 

بر تو که قلمم از وجودت مرکب می گیرد 

و آنگاه که نوشتن آغاز می کنم 

لرزش انگشتانم 

از با تو بودن می گوید

و این ثانیه های بودنم 

که وجودت را فریاد می زند 

و نشانه هایت در مقابل دیدگانم 

مانند گلدانی که هر تغییر رنگش

لحظه ای امید را دل من زنده می کند 

برای زیباتر شدن 

 

بر تو که سرشار از عشقی 

و احساس 

احساسی پاک 

بی انتها 

و صادقانه 

و این منم که می شناسمت 

و زیباترین هدیه عمرم را 

از قلب پر مهرت و دستان گرمت می گیرم

 

بر تو سلام  

بر تو که رهگذر نیستی 

بر تو که نمی گذری  

و آن هنگام که به عشق می رسی

می ایستی 

می نگری 

لبخند می زنی 

و آغوشت را برای به تصویر کشیدن یک رویا 

می گشایی 

با سخاوت  

امن 

دریایی

 

و این ستاره ی کوچک 

در آسمان قلبت 

زیباترین اعترافش دوست داشتن توست 

او را بخاطر این اعتراف مجازات مکن 

نظرات 1 + ارسال نظر
حمید شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:06 ب.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com

خوشم میاد که خیلی عاشقی

کیف میکنی ها نه؟

خیلییییییییییییییی
البته اون از من عاشق تره!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد