سلام !
حال من خوب است
ملالی نیست جز خیالی دور
که مردم به آن بی قراری می گویند
امروز هم بی تو گذشت
با خاطراتت
با نشانه هایت
و با یادت
اینجا جایت خالیست
کمی باران بارید
شیشه خیس بود
نمی دانم شاید هم چشمان من بارانی بود
اما هر چه بود
هوای تازه ای شد
از همان ها که قدم زدن را می طلبید
دو نفره
راستی تا یادم نرفته است بنویسم
دیشب در حوالی خواب هایم در کنار خود دیدمت
دعا کردم که بمانی
اما دریغ که رفتن پیشه ی زندگیست
آه عزیزم نامه ام باید کوتاه باشد
پس از نو می نویسم
سلام! حال من خوب است
اما تو باور نکن!!
نگاهت کافیست تا دوباره در هوای آمدنت بمیرم ، تو همیشه دعوتی ، راس ساعت دلتنگی