دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!

وقتی باران عشق باریدن گرفت هرگز چتری بر ندارید .

سوگند یاد میکنم...


و اکنون به همه اعلام کردیم عشقمان را و پای عهدمان را  امضا کردیم و بلند فریاد زدیم

" بله " من تو را میخواهم

برای تمام عمر.. تا ابد.

تا زمانی که این عشق عمیق ریشه دار هست...

و سوگند یاد کردیم..


سوگند یاد کردم  به طراوت بهاران  تا هماره آنچه بر خود روا می دارم  بر تو  روا دارم  و آنچه بر خود نمی پسندم برتو نیز نپسندم و برای تو شوئی وفادار باشم...


سوگند یاد کردی  به سرسبزی و باروری تابستان   تا با من مهربان و همدل باشی و غرور و احترام مرا را همواره به جای آوری. نیاز مرا نیاز خود و در بی نیازی و بی آزی همسازو همگام من باشی.


سوگند یاد کردم به رنگارنگی پائیز  تا هماره پشتیبان و یاور تو باشم در شادیها ، غمها ، دارائیها و ناداری، تندرستی و بیماری و منزلت بانوی خویش را در تنهائی و در میان انجمن چون گوهری یگانه پاس دارم.


سوگند یاد کردی  به سپیدی وپاکی زمستان  که همواره اجاق گرمی بخش بختمان را روشن و پر فروغ نگه داری و برای من همسری وفادار و مهربان باشی.


این سوگند ها را قبل تر خورده بودیم

زمانی که دل در گروی یگدیگر دادیم..

نانوشته و ناخوانده .. فریاد بی صدا زدیم..

بارها و بارها سوگندمان یادمان آمد

و این رشته از هم جدا نشد... و قوی تر و عمیق تر شد.

تا به امروز رسیدیم و سوگندمان را فریاد زدیم...


عشق همیشه و هنوز من

هم اینک سوگند یاد می کنم...

به تازگی همیشه این عشق..

به نگاه مسحور کننده تو...

به زیبایی یکتای تو..

به 731 شاخه گل رز آبی...

سوگند یاد میکنم...

تا همیشه و هر روز بیشتر از دیروز عاشقت خواهم ماند .
و هر روز یک بار بیشتر به تو خواهم گفت :


دوستت دارم

ای همیشه دوست داشتنی..


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد